نگاه هفته: مجموعه اخبار و گزارشات هفته در شهرهای کردستان

 نسان نودینیان

طراحی سوخته مستندی از مخوفگاه حکومت اسلامی علیه اسماعیل بخشی، سپده قلیان و فعالین کارگری فولاد اهواز، علی نجاتی و کارگران هفت تپه تولیدی از سر استیصال است. مردم درایران تحت حاکمیت حکومت اسلامی ده ها بار ویدئو های ساخته شده شلاق و شکنجه را تجربه کرده آند. ده ها بار این صحنه های هولکاست حکومت اسلامی را دیده اند اما هر بار مصمم تر و استوارتر در مسیر سرنگونی و اعتراض و مبارزه صدها قدم بجلو آمده اند. حکومت اسلامی باید بداند اعتراف گیری های شکنجه شدگان و دروغگویی و شانتاژهای مزدورانش سوخته و با اولین اعتراض خیابانی به هوا میرود. و آنچه می ماند و عظیمتر و قویتر می‌شود مبارزه برای سرنگونی است.

اسماعیل بخشی برای ما لیدر اعتراضات هفت تپه است. فراخوانش به تشکل شورایی معتبر است. رهبر و آژیتاتور توانای کارگران است. او هفت تپه است با هزاران کارگر زن و مرد معترض. بخشی از درون جنبش اعتراض کارگر به نظام سرمایه داری و حاکمیت فاسد جمهوری اسلامی برخاسته است. یاوه گویی و مفتگویی عناصر اطلاعات و تولیدکننده گان ویدئو های اعترافگیری باید بدانند که این حربه مخوفگاه های اسلامی کارساز نیست.

مبارزه برای سرنگونی ادامه دارد. بخشی و نجاتی و فعالین کارگری سپیده قلیان و … در قلب ما جای دارند. از آنها حمایت میکنیم.

مساله مهم دیگر نامه ای است که کمپین نجات «هوشمند علی پور» بقلم هه ژار علیپور نوشته شده است. تیتر نامه ((ما هم شکنجه شده ایم)) است که در ادامه کارزاری که هم اکنون علیه شکنجه در جریان است منتشر شده.  این نامه دردهای عمیق سرکوب و شکنجه حکومت اسلامی را بیان کرده است.  کمپین نجات «هوشمند علی پور» را در این ستون و نشریه ایسکرا معرفی کرده ایم.

چندین خبر تلخ و دردناک از کشتن و مجروح شدن کولبران در این ستون منعکس شده است.

اخبار دستگیری ها هم زیادند و حکومت اسلامی برای ایجاد شرایط رعب دست به دستگیری های وسیعی زده است. در کردستان در سه ماه گذشته بیش از ١٠٠ نفر دستگیر شده اند.

 

تعیین وثیقه برای آزادی بهنام ابراهیم زاده،

تعیین وثیقه برای آزادی بهنام ابراهیم زاده، یارو یاور کودکان کار و خیابان و همنشین و همراه زلزله زدگان.

جمهوری اسلامی از مبارزه و فعالیت علیه خودش دکان باز کرده است و ضمن سرکوب فعالین و به زندان کشیدن و شکنجه آنها برای آزادیشان هم کیسه دوخته است و با معامله آنها را زیر هزاران شرط و شروط موقتا آزاد میکند تا در فرصت دیگری یورش برد. جمهوری اسلامی را باید نه فقط سرنگون که نابودش کرد.

پیام آذر

بر اساس خبرمنتشر شده پس از اعتراض روز گذشته «رحمان ابراهیم زاده» پدر بهنام ابراهیم زاده مقابل درب دادگستری تهران و رسانه ای شدن این موضوع، روز٢٥ دی بهنام در یک تماس تلفنی به خانواده اش اطلاع داده که دادستان تهران برای آزادی ایشان درخواست وثیقه ٢٠٠ میلیون تومانی کرده است.

٢٥ دی ١٣٩٧

 

تجمع اعتراضی کارگران قطارشهری کرمانشاه

کارگران قطارشهری  کرمانشاه ٧ ماه است حقوق نگرفتند‌. کرمانشاه سالهاست در صدر جدول بیکاری کشور قرار دارد. وضعیت را طوری پیش برده اند که اگر چند ماه چندماه هم حقوق نگرفتند، دلخوش  باشند که کارگر  بیکارترین استان کشورند و همین که کار دارند ساکت شوند.اما؛ آنها امروز تجمع اعتراضی کردند.

 

کشته و زخمی شدن ٣ کولبر در مناطق مرزی استان آذربایجان غربی

شنبە ٢٢ دی‌ماە ١٣٩٧ ایوب امینی اهل روستای دشوان از توابع شهر سلماس در ارتفاعات مرزی سلماس بر اثر سرما جان باخت.

دوشنبە ٢٤‌ دی‌ماە ١٣٩٧عثمان رمضانی اهل سردشت هنگام عبور از رودخانە نوکان ، در رودخانە افتاد و غرق شد.

٢٤ دی ماه؛ کولبر دیگری اهل روستای چهارستون از توابع سلماس بە نام هاشم بر اثر سرما و کولاک از ناحیە دست دچار سرمازدگی شد و بعد از انتقال بە بیمارستان دستانش قطع شد.

 

نوسود؛ زخمی شدن  حدید باباجانی کولبر بر اثر انفجار مین

٢٨ دی ماه ١٣٩٧ حدید باباجانی ١٩ ساله بر اثر انفجار مین بجا مانده از جنگ ایران و عراق در منطقه ملەگاە سونی واقع در ارتفاعات شهر نوسود از ناحیه مچ پای چپ به شدت زخمی شده و جهت مداوا به مراکز درمانی کرمانشاه منتقل شده است.

 

دستگیری ها

طی ٣ ماه گذشته بیش از ١٠٠ نفر فعالین کارگری، وکلای دادگستری، معلمان، دانشجویان و فعالین اجتماعی دستگیر شده اند.

مسعود شمس‌نژاد وکیل دادگستری بازداشت شد

نیروهای امنیتی حوالی ظهر سه‌شنبه ٨ ژانویه/ ١٨ دی مسعود شمس‌نژاد وکیل دادگستری را حین دادگاهی یکی از موکلانش در دادگاه اورمیه بازداشت کرده‌ و بە بازداشتگاە ادارەی اطلاعات اورمیە منتقل کردەاند.   نیروهای امنیتی سپس به دفتر وی مراجعه کرده و ضمن تخلیه گاوصندوق دفتر وکالت، مدارک داخل آن را با خود برده‌ و به منزل شخصی وی هجوم بردە و منزل ایشان را تفتیش کردەاند.

مسعود شمس نژاد  در سال ١٣٩٢، ٣٧روز را در بازداشتگاه اداره اطلاعات سپری کرد و سپس با سپردن وثیقه یک میلیارد تومانی از زندان آزاد شد.

٢٦ دی‌ماه، نیروهای اطلاعاتی به روستای “نگل” از توابع سنندج یورش بردند و دوفعال محیط زیست به نام‌های ادریس محمدی و آوات کریمی را بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل کرده‌اند.

٢٧ دی ماه، نیروهای اداره اطلاعات اشنویه عثمان حسنی و حسن موسوی را بازداشت کرده‌اند.

 

اعتراض دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه به غذای سلف

٢٩ دی ٩٧ دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه در اعتراض به کیفیت بسیار نامناسب غذای سلف این دانشگاه دست به اعتراض زدند. آنها اعتصاب کرده و غذای دانشگاه را نخوردند و سینی های غذایشان را در محوطه دانشگاه روی زمین قرار دادند. شایان ذکر است که ‌دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه در تاریخ ٧ آبان سال جاری نیز در اعتراض به وضعیت نامناسب غذا در سلف دست به اعتراض زدند .

 

ما هم شکنجه شده ایم.

میخواهم در مدت سالیان سالی که توسط اداره اطلاعات جمهوری اسلامی شکنجه‌های متوالی بر هریک از اعضای خانواده ما روا شده نکاتی را برای شما عزیزان بازگو کنم. من ( هه ژار علی پور ) در یکی از خانواده‌های مبارز و کمونیست بدنیا آمده ام، زمانیکه بدنیا آمدم روستای پدری و مادری ام یعنی بیژوه و تیت در منطقه الآن – سردشت محل جمعی از مبارزان کمونیست از سرتاسر ایران بود که بعلت یورش جمهوری اسلامی به کردستان و بعد از انقلاب ١٣٥٧ در این منطقه اردوگاه هایی بوجود آورده بودند که همزمان با آن به تشکیل حزب کمونیست ایران انجامید.

من هم به مثل اکثر جوانهای آن دوران احساسی قوی در مبارزه علیه جمهوری اسلامی داشتم، نسبت به تبعیضات و نابرابریها ،کشتارها و ستمی که این رژیم در حق مردم کردستان و کل مردم در سرتاسر ایران انجام داده بود میزانی از نفرت و انزجار علیه این سیستم دیکتاتور گونه در من بوجودآورد و چون در بین اقوام و دوستان خانوادگی مرتبا این بحث و جدل ها موجود بود و هرروز که می گذشت بیشتر از قبل در من تاثیر می گذاشت.

در طول سالهای گذشته بارها و بارها از طرف مقامات اطلاعاتی‌ و امنیتی جمهوری اسلامی مورد تهدید، شکنجه و رفتارهای غیرانسانی و تبعیض آمیز قرار گرفته ایم و این فقط بخاطر فعالیتهای سیاسی در مخالفت با رژیم جمهوری اسلامی بوده است.

پدر یعنی مصطفی علی پور بارها مورد بازداشت و تهدیدات جانی از سوی مقامات جمهوری قرار گرفته است. چندین بار به دلیل فعالیت های سیاسی واتهام همکاری با احزاب چپ و کمونیست بازداشت و به زندان افتاده است. پرونده هایی در دادگاه سردشت و انقلاب مهاباد مبنی بر اقدام علیه امنیت ملی و روابط نزدیک با احزاب مخالف رژیم که احکام زندان و چندین بار به پرداخت جریمه های نقدی محکوم شده است برایش باز کرده اند. یکبار من بهمراه یکی از برادرانم و پدرم به اداره اطلاعات شهر سردشت توسط شخصی به نام انوری البته شاید اسم مستعار آن مامور هست احضار شدیم و بمدت چندین ساعات از ما جداگانه بازجویی بعمل آوردند. هریک از ما را به اتهامات گوناگونی متهم می کردند، ازجمله پخش نشریات کمونیستی و اینکه تبلیغ علیه نظام و ارتباط با خارج و همچنین حزب کمونیست ایران از جمله اتهامات وارده به ما بود. زمانیکه بازجویی از من صورت میگرفت آن شخص بارها و بارها با هتاکی و توهین به من وهریک از از اعضای خانواده و حتی رهبران کمونیستی که بخشا درقید حیات نبوده ویا آنان که هنوز در رهبری تشکیلات احزاب کمونیستی درحال مبارزه هستند سعی میکرد هم تنفر و خشم خود را به نمایش بگذارد و هم اینکه با تهدید و اجبار از من بتواند مدرکی بدست بیاورد و اینگونه با برخوردهای روان گونه آرامش ما را برهم بزند. پدر و برادرم هم هریک جداگانه در اطاق های دیگر و توسط ماموران اطلاعاتی دیگر مورد بازجویی قرار گرفته بودند. قبل ازاینکه یادم برود درعین بازجویی وهرچقدر سعی میکرد باخشم رفتار کند من باخونسردی و پوزخند او را هو می کردم و او بیشتر عصبانیتش را به رخ من میکشید و حتی میگفت” اگر آنقدر قدرت داشتم، کل روستای شما یعنی بیژوه / اسلام آباد را با خاک یکسان می کردنم،چون همگی شما کمونیست و ضدانقلاب هستید”. پدرم هم مثل سابق مورد سوال و جواب قرار گرفته بود و برادرم را بعدازاینکه مارا فرستادند برویم خانه مان در اطاقی دیگر دست و پا و چشم بسته از سقف اطاقی که بازجویی میشد آویزان وتهدید به مرگ کرده بودند و این اتهام را به وی زده بودند که داخل یکی از عروسی های فامیل اسناد و اعلامیه هایی از کومله( حزب کمونیست ایران ) را در بین مردم پخش کرده است که کاملا دروغ وبی اساس بود اما آنها نسبت به خانوداه ما و مثل کلیه خانواده هایی که سیاسی و مبارز بودند رفتار میکردند و با اتهامات واهی و پرونده سازی هرکسی را به راحتی محکوم و به زندان می انداختند.

درنتیجه برادرم را از آنجا به زندان و فردای آنروز که پیگیر وضعیت وی بودیم فهمیدیم که در بازداشتگاه شهر سردشت او را زندانی کرده و متعاقبا پدرم را نیز بازداشت و روانه همان بازداشتگاه مرکزی شهر سردشت و هردو بمدت ١٣ روز را دربازداشت تا با قرار وثیقه و پرداخت جریمه نقدی آزاد شدند. در طول این سالها پدرم ممنوع الخروج بوده و حتی برای سفر به کردستان عراق یا ترکیه که من از سال ١٣٩١ تا ١٣٩٤ در آنجا پناهنده بودم باید میرفت اداره اطلاعات و مجوز میگرفت.

رفتار وحشیانه ماموران جمهوری اسلامی به کرات ادامه داشت از شنود مکالمات تلفنی و کنترل رفت و آمدها هربار چندین صفحه از مکالمات تلفنی را در هربازجویی روی میز قرار میدادند و به این صورت رعب و وحشت زیادی را بر بچه ها و هریک از اعضای خانواده وارد کرده بودند. دنبال کوچکترین بهانه و فرصتی بودند تا هریک از بچه ها را به زندان بیاندازند، مادرم بخاطر کلیه این شرایط دشوار دچار بیماری های روحی وعصبی زیادی شده است، بارها به منزل یورش می آورده اند با مجوز و خودسر بدون مجوز و همه جای خانه را بدنبال یافتن مدرکی علیه ما جستجو می کردند و با بی شرمی تمام حتی لباس های دختر ها و مادرم را این طرف و آن طرف پرت می کردند. پدر از ناراحتی قلبی رنج می برد و زمانیکه بار دوم پدر را به یکسال حبس محکوم کردند در دادگاه انقلاب مهاباد در داخل زندان هم این رفتار وحشیانه و بخصوص روی این کیس کماکان وجود داشت و با برخوردهای روانی و پرخاش و ایجاد سروصداهای عجیب وغریب درداخل زندان بارها سعی در شکنجه های روانی بر پدرم داشته اند. یکبار وی را مجبور به خواندن نماز میکردند،یکبار او را مجبور به وضوگرفتن ویا روزه گرفتن میکردند،بارها چشم بسته وی راداخل ماشینی میگذاشتند وبه خارج شهر می بردند وتهدید به مرگ کرده اند. این رفتار فاشیستی بود که جمهوری اسلامی برهریک از اعضای خانواده وارد کرده است.

درنتیجه این گونه اعمال زشت وغیرانسانی یکی دیگر از بردارهایم یعنی پیشرو نیز حدودا ١٥-١٦ سال پیش مجبور به ترک ایران شد و به کردستان عراق رفت. او هم فعالیتهایش را در حزب کمونیست ادامه داد و تا آنزمان که در این حزب مشغول فعالیت بود مدام فشارها و تهدیدات بیشتر وبیشتر میشد. تا اینکه در جریان چهارشنبه سوری در سال ١٣٨٨ بردار دیگرمان یعنی هوشمند که در حال حاضر هم در زندان مرکزی شهر سنندج محبوس است در جریان جشن چهارشنبه سوری آن سال ودرحین درگیری با نیروهای حفاظتی اداره اطلاعات سردشت با مردم دستگیر وبا اتهامات سنگینی مواجه شد و بمدت چهارسال زمانیکه که ١٦ سال بیشتر سن نداشت به ارومیه منتقل شد ودر کانون اصلاح وتربیت تا رسیدن به سن قانونی در آنجا وسپس به بند جوانان الف انتقال داده شد.

دراین سالها وضعیت روحی و فضای سرکوب و پلیسی که برخانواده و بسیاری ازخانوده های سیاسی تحمیل شده بود واقعا هریک ازما بیشترین ناراحتی و اذیت و آزارها را ازسوی این رژیم کشیده ایم. هوشمند پس از آزادی بازهم مرتب ازسوی اداره اطلاعات تهدید به همکاری با آنان میشد که درنتیجه بخاطر ترس از برگشت به زندان ونجات جانش به کردستان عراق رفت وبمدت ٤ سال علیه وحشی ترین گروه تروریستی یعنی داعش در دفاع از مردم کردستان علیه آنان جنگید. چندین بار زخمی شد و امسال یعنی ١٢ مرداد ١٣٩٧ هم برای انجام فعالیت سیاسی و روشنگری بین مردم به داخل ایران رفته بود که سرانجام شناسایی و هدف گلوله نیروهای جمهوری اسلامی قرار که دوست همراهش یعنی محمد استاد قادر زخمی و هوشمند هم دستگیر میشود. تا به امروز کماکان در بازداشت دادره اطلاعات شهر سنندج و درانتظار محاکمه اش هست.

این تراژدی هست که فکر کنم بیشتر خانواده های سیاسی،فعالین کارگری و غیره در حاکمیت جمهوری اسلامی با آن دست وپنجه نرم می کنند و تنها و تنها بخاطر اینکه خواهان یک زندگی بهتر، فارغ از تبعیض و بیعدالتی وبیحقوقی هستیم با آن روبه روهستیم.

به امید یک دنیای بدون سرکوب و شکنجه و کشتار

هه ژار علی پور

٢٠ ژانویه ٢٠١٩

 

ایسکرا ۹۷۲

 

اینرا هم بخوانید

Hollow operation, Hollow regime- Bahram Soroush

April 15, 2024 The Islamic Republic’s drone and missile attack on Israel was not a …