نرگس محمدی خیلی راحت از پاسخگویی صریح و شفاف و با اعلام مسئولیت به سوالات پوریا زراعتی در باره شرکتش در انتخابات سال ۹۶ شانه خالی میکند. پوریا زراعتی لااقل از وی، پنج/ شش تا سوال میکند که ایشان پروسه تحول فکری خودش را توضیح بدهد که چطور شد که در سال ۹۶ نه فقط خودش رای داد، بل در کمپین انتخاباتی روحانی شرکت کرد؟ اما او به جای جواب فرار میکند. یک جایی حتی زیر آبی رفته و میگوید چون من آن وقت نه طرفدار خشونت بودم، که منظورش قیام کردن علیه جمهوری اسلامی است، نه طرفدار جنگ بودم! یعنی که پس بقیه سماق میمکیدند. فقط من و روحانی حق داشتیم! بعضن حتی جایی از مواهب دوران خاتمی هم هنوز، زیر لبی دفاع میکند.
اما چرا برای اپوزیسیون و جامعه ایران، اعلام موضع، سنت پذیرش اشتباه سیاسی و مسئولیت تا این حد مهم است؟
۱. نرگس محمدی در کره مریخ زندگی نمیکند، ایشان در جامعه ایی زندگی میکند که حکومتش هواپیمای مسافربری را میزند، به جای قبول مسئولیت اما دروغ میگوید و انکار میکند. مخالفت با جمهوری اسلامی یعنی مرز کشیدن با سنت سیاست ورزی مختنق و جهان سومی که به دروغ، ریاکاری، عدم احساس مسئولیت و وارونه جلوه دادن تاریخ مبتنی است. شما نمی توانی فعال سیاسی مخالف نظام باشی ولی وقتی از تصمیمات سیاسی زندگی ات می پرسند، عین احمدی نژاد خودت را به کوچه علی چپ بزنی یا عین خامنه ایی دروغ بگویی. نمیتوانی هنوز این دوره سیاسی زندگی ات را درست حسابی نقد نکرده، زیر لبی زمزمه کنی. اپوزیسیون این حکومت بودن، یعنی اپوزیسیون این نظام در کلیه اندام و جوارحش! سنت هایش، اخلاقیاتش، نورم هایش!
۲. اگر در جامعه ایران آزادی بیان وجود داشت، قلم روزنامه نگار را نمی شکستند، بازجو را خبرنگار نمیکردند، محال ممکن بود کسی بتواند یواشکی تغییر ریل بدهد، حرفش را عوض کند، در سیاست شلنگ تخته بیندازد.
تصویر مصاحبه خبرنگار افغانستانی را با ظریف جلو چشمتان بگیرید. ببینید چه جور آبروی ظریف رفت. نبود ازادی رسانه ایی باعث میشود سیاستمدار بیخ خیال برداشت جامعه باشد. کسی به کسی جوابگو نباشد. چهل سال است خامنه ایی با هیچ خبرنگاری روبرو نشده. چون خشونت بیسابقه در دیکتاتوریها جایی برای پرسش و پاسخ نمیگذارد. در غرب سیاستمدار از قبل میداند که خبرنگاران یقه اش را در باره فلان تصمیم اشتباه خواهند گرفت، برای همین هم، اصلن به فرار فکر نمیکند.
نرگس محمدی به خاطر نجابت و انسانیت اپوزیسیون، وهم برش داشته که گویا تاریخ مبارزه ایران از احوال روحی وی شروع شده است. ایشان اصلن برای خودش جا نگذاشته که وقتی ادعای سیاسی دارد، باید به قسمت گود استخر آمده، جلو جامعه، خبرنگاران، اپوزیسیون بایستد و جوابگو باشد. نمیشود وقتی خبرنگار جلویت را میگیرد و بحق می پرسد که جامعه بیست سال قبل از شما به اصلاحات نه گفته بود، چرا شما اینهمه عقب بودی و در استمرار این حکومت برای دوره ایی شریک شدی؟ به جای جواب، مردم را ببو فرض کرده، پشت این تابلو پنهان شود که « من فعال حقوق بشری ام» !
آدم سیاسی هوشمند و قابل اعتماد، خودش قبل از خبرنگار، به مردم نامه نوشته میگوید من چهار سال پیش، چهار سال قبلترش و چهار سال قبلتر از آن، و چهار سال….. یعنی حدود دو دهه در اشتباه سیاسی به سر میبردم. به جناحی از این حکومت دل بستم. کمکش کردم. امروز که نگاه میکنم می بینم شخص خود من در استمرار این حکومت در دو دهه نقش داشتم. امروز اما به لطف مبارزه اپوزیسیون که همان موقع هم مخالف اصلاحات بود، به لطف مبارزه شما مردم، بیدار شده و مسئولیت این دو دهه را در پیشگاه شما با عذرخواهی، این چنین به عهده میگیرم.
نه اینکه بعد از دو دهه تازه به پوریا زراعتی بگویی از قضا دوران خاتمی به نفع مردم بود. ازادی رسانه ایی ایجاد شد. گویا این نتیجه لطف خاتمی بود نه فشار اعتراض مردم. نه اینکه بعد از اینکه اصلاحات را جلویت شکست دادند، یک جوری وانمود کنی که گویا خودبخود شکست خورد! یا اصلن ضروری بود اول بیست سال ملت مچل اصلاحات بشوند تا بعدن بتوانند به امثال نرگس محمدی اثبات کنند که « ببین ما خشونت طلب نیستیم» « همه راهها را رفتیم» !
۳. یک خاصیت این مسئولیت پذیری این است شخص پایش را روی زمین میگذارد به جای اینکه وهم برش دارد که با هندل کمیته نوبل، رئیس جمهور آتی ایران است. پذیرش مسئولیت و عذرخواهی، آدمها را زمینی میکند. مجبور میشوند روی اشتباهاتشان تعمق کنند. مجبور میشوند سوال کنند. نرگس محمدی در این مصاحبه چنان دچار اوهام است که آدم واقعن تعجب میکند. این زن از خودش حتی یک بار نپرسیده وقتی که من از خاتمی دفاع میکردم، پس کنفرانس برلین چی بود؟ یک عده همان موقع مخالف اصلاح این حکومت بودند. همان موقع که من از روحانی دفاع میکردم، شعار خیابان این بود که دیگه تمومه ماجرا! پس تاریخ با قهر کردن من از این حکومت شروع نشده. چهل و دو سال است یک عده زیادی دارند مبارزه میکنند. اگر از پنجره خانه ام نگاه کنم خاوران را می بینم!
۴. نفی تاریخ مبارزه این چهل و دو سال علیه حکومت جمهوری اسلامی، بزرگترین علامت تمایز افق چپ با افق راست در جامعه ایران است. یعنی شما هر کجا دیدید به هر بهانه ایی این مبارزه نفی شد، بدانید یک کانسپت دست راستی که در حال سازش با حکومت است پشت سر این ادعاست. چون خامنه ایی هم همیشه میگوید کو اعتراض؟ همه موافق من هستند. یادتان هست یک عده در سالگرد انقلاب ۵۷ راه افتاده بودند میگفتند جمهوری اسلامی نتیجه خواست مردم بود؟ وقتی میگفتیم پس خاوران را چه جوری توضیح میدهید؟ کردستان را چه میگوئید؟ تظاهرات زنان علیه حجاب چه بود؟ لال میشدند! یادتان هست کسانی این حرف را میزدند که دست بر قضا دو دهه از همین جمهوری اسلامی به بهانه اصلاحات حمایت کرده بودند؟ وقتی کردستان ایستاده بود اینها نماز جمعه می رفتند؟ وقتی زنان علیه حجاب تطاهرات کردند، اینها داوطلبانه محجبه شدند؟
هر جا دیدید مبارزه علیه حجاب را منکر شده و به همین چند سال اخیر تقلیل دادند، بدانید کانسپت دست راستی پشت این تلاش هست. هر کجا نه گفتن به جمهوری اسلامی تقلیل پیدا کرد به غر زدن فلان شکنجه گر سابق در دهه اخیر، بدانید نقشه دست راستی پشت این تلاش هست. اینها چون انکار مبارزه چهل و دو ساله مردم علیه این نظامند، مجبورند یک تاریخ الکی و دروغین بسازند. این پدیده را ما در ریزش کرده های اصلاحات، در طرفداران اعاده اوضاع سابق به کرات می بینیم. این کمپ، کلوپ رانده شدگان طبقه حاکمه دوره های مختلف ایران است. تاریخ خودشان ننگین است. برای همین تاریخ ما را انکار و برای خودشان، تاریخ قلابی درست میکنند.
۵. با مصاحبه نرگس محمدی دیگر نقطه پایانی به رویه تاکنونی اپوزیسیون با شخص خود او گذاشته شد. کسی که همین الان هنوز از مواهب دوران خاتمی میگوید، اول باید برای جلب اعتماد مردم نسبت به خودش، صریح و شفاف اشتباهاتش را به عهده بگیرد. اصلاح طلبان خارج کشوری خیلی دنبال تکرار سناریوی شیرین عبادی و جایزه هایی هستند که به جیب زده و میزنند. شیرین عبادی جایزه نوبل را گرفت، بعوض در رسانه ها از حجاب دفاع کرد. همین امسال به دنبال پیام خامنه ایی، ایشان هم روز میلاد فاطمه را که تقویم جمهوری اسلامی است به عنوان روز زن به همه تبریک گفت. اگر فکر میکنند با نرگس محمدی هم اینکار را کرده، به کلکسیون اصلاح طلبان شرمگین، یا ریزش کرده در خارج یک نوبلی دیگر اضافه میکنند خیلی در اوهام به سر برده، نرگس محمدی را هم به وهم خود بزرگ پنداری دچار کرده اند.
یادشان نرود جنبش ما بود که زیر کاسه کوزه خاتمی و اصلاحات زد. جنبش ما بود که نقطه پایان به این ماجرا گذاشت. در آئینه جنبش ما، اینها کوتوله های سیاسی بیش نیستند. یک روز این مملکت را آزاد کنند ببینند چه غولهای فکری در جنبش کارگری، چه اسماعیل بخشیهایی در سراسر کشور سر بیرون بیاورند. چه سپیده قلیانهایی، چه صبا کرد افشاریهایی، چه آتنا دائمی هایی روی سکو بروند، تصویرشان زینت بخش تایمز و رسانه های جهان بشود. اختناق باعث میشود سایه خیلی ها بلند به نظر برسد. وهم سایه، خطرناکترین نوع وهم سیاسی جوامع مختنق است.
اینرا هم بخوانید
فال حافظ و رشد بلاهت و خرافات به جای خرد!
در همین چند روز اخیر در صفحات افراد زیادی مشاهده کردیم که نه به شوخی، …