چند سوال از ایرج فرزاد- یاشار سهندی

همین اول بگویم که خطابم تنها به ایشان نیست. نمی توانم کتمان کنم که به در میگویم که شاید دیوار بشنود! بریم سر اصل مطلب:
در پی قتل مهسا امینی و انقلابی که شکل گرفته؛ دربحبوحه “آتش و نور” و جانفشانی ها و مبارزه بی امان مردم در سراسر ایران گاهی مطالبی منتشر میشود که دود از کله آدم بلند میکند!
در توهم تکرار آنچه در سال 57 گذشت و ضد انقلاب اسلامی، یک انقلاب عظیم را در هم کوبید، در یادداشت آخر ایرج فرزاد کمونیستها به ماموران اطلاعات و ضد اطلاعات فرو کاسته شدند.
لطفا توجه کنید آخرین کشفیات “دایره ضد جاسوسی” ایشان چه چیزها کشف کرده است:
“… اکنون غرب و آمریکا دریافته اند که جنبش جاری میتواند و از این ظرفیت برخوردار است که آخرین میخها را بر تابوت اسلام سیاسی و “حکومت آخوند”ها، وارد کند و جامعه ایران را با شرایط اجتماعی مطلوب در جهان سرمایه داری “آزاد” و از سرگیری پروسه “دمکراتیک” انباشت؛ منطبق سازد…. آنسو تر، غرب و چه بسا جناحهائی از رژیم اسلامی دارند بیرون از این جنبش درخود (اشاره ایشان بقول خودش مردم فاتح خیابانهاست)، یک نمونه و یک مدل امتحان پس داده رادرمقابلمردمبپاخاستهقرارمیدهند.” همینجور ایشان ادامه میدهد و از نقش “بلاک واتر” در لیبی و سوریه عراق میگوید و خبر میدهد “گردانهای آزوف” در راه است: ” همه این نیروهای سیاه و شخصیتهای کرایه ای و مشاوران جدید و درجه چندم سیا و پنتاگون و ام آی ۶، تلاش دارند که آن جنبش “درخود” در ایران کماکان درخود فرو رود … از هم آکنون دارند چنین تصویر سازی میکنند که انگار خیزش عظیم مردم ایران در خیابانها، در حال تشکیل گردانهای فاشیست آزوف برای “استقلال ایران” و “پس گرفتن ایران از آخوندها”ست.”
سوال اول از ایرج فرزاد: کدام جاسوس دو جانبه به ایشان اطلاع داده که گردانهای آزوف برای پس گرفتن ایران از آخوندها در حال شکل گیری است؟
سوال دوم: چرا ” شخصیتهای کرایه ای و درجه چندم”؟ یعنی ما فاتحان خیابان حالا هر چند “در خود” اینقدر بدبختیم که جاسوسان و آدم کشان درجه چندم سراغمان می آیند نه کسی مثل کسینجر یا رامسفلد!؟
اما ببینید جناب ایرج فرزاد دو سال پیش با چه دست و دلبازی از اعتراضات پیامد قتل جرج فلوید در امریکا یاد کرده:” قتل جرج فلوید، فقط علائم و نشان هائی در سطح و حاکی از تداوم امواج از جنگ استقلال آمریکا، انقلاب کبیر فرانسه، جنگ داخلی در آمریکا علیه برده داری و خیزش پرولتاریای اروپا در دهه ۱۸۴۰، و کمون پاریس در اعماق بود.اعتراض در عمق خود جامعه آمریکا، ساختار سیاسی و حاکمیت رسمی را به واکنش و “تبًری” از نژادپرستی وادار کرد. ” بعد ایشان میپرسد :” سوال این است که آیا سوسیالیسم نیز، قادر خواهد شد به بستر اصلی خود در اروپا و آمریکا برگردد؟…، آیا بنیان های کمونیسم کارگری که موجوداند، مستنداند و شفاف تر و روشن تر تدوین شده اند، که بازگشت به مارکس و دسترسی به مبانی مدون کمونیسم کارگری وسیع شده است، میتواند میدان جاذبه “انرژی” آن جنب و جوش در جامعه به سوی خود باشد؟ جواب ایشانWELCOME است!
سوال سوم از ایرج فرزاد: من فقط ماندم چون نوبت به مردم ایران میرسند چرا آسمان می تپد؟
سوال چهارم: “بنیان های کمونیسم کارگری که موجوداند، مستنداند و شفاف تر و روشن تر تدوین شده اند” که در همین ایران شکل گرفته اند چطور نمی تواند از پس چند تا مامور دست چندم سازمانهای سیاسی بر آید؟
سوال پنجم از ایرج فرزاد:”… بگذاریم و بگذریم!
تا همین حد هم زیادی وقت خواننده و خودم را گرفتم.نرود میخ آهنین درسنگ!

اینرا هم بخوانید

توماج: “یاد آر که مرگ نسیانم”- یاشار سهندی

مندرج در ژورنال شماره ۷۱۷ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …