یکی از مشکلات چپ ایران این است که هر فردی در هر مسئله ای اظهار نظر می کند. مسئله تحقیق و بررسی و کنکاش بعضی وقتها مورد اغماض قرار می گیرد. مسئله بروز کردن دانش علمی یا طبقاتی و سیاسی کمتر مورد توجه قرار می گیرد.و این مسئله موجب اظهار نظر غیر متخصص می شود. یکی از این موارد دخالت احزاب سیاسی در هر مسئله و رویدادی است. اقتصاد، فرهنگ، مسائل اخلاقی، قضایی و همه چیز که گاها اصل کار که سیاست است از یاد می رود.
در جامعه با دو پدیده انسان( فرد) و انسان (جامعه) سروکار داریم.
پایه جامعه سرمایه داری فرد است .و برای حل مشکلات دنبال فردیت و روانشناسی فرد می رود که به دلیل پیچیدگی کارکرد جامعه و روابط انسانها و نقش اقتصاد و آزادی در جهان بینی فرد به بن بست می رسد.
پایه جامعه مشارکتی- کالکتیو ( سوسیالیستی) جامعه است. روانشناسی فرد برای مشکلات جامعه جوابگو نیست. جامعه شناسی سرمایه داری هم به دلیل دست نبردن به ریشه معضلات جامعه نمیخواهد درد جامعه را دوا کند.
چه روانشناس، جامعه شناس، اقتصاددان یا تحلیلگر سیاسی است که مشکلات جامعه ایران را نداند؟ چه کسی است که نداند سیستم مدیریت و اداره جامعه یعنی دولت در مشکلات جامعه تاثیری ندارد؟
آیا کارگر باید فریبرز دانا یا یک حسابدار باشد تا بداند که دستمزدش با توجه به افزایش قیمتها هر روز ارزشش را از دست می دهد؟ یا یک زن باید یک فمنیست دوآتشه باشد تا بداند قوانین شریعه در ایران دارد حقوقش را پایمال می کند؟
فکر می کنید اگر یک تحلیلگر از فرانسه یا ایرانی با توجه با داده ها دو تحلیل متفاوت خواهند داشت. من فکر نکنم.
در زمینه افزایش تن فروشی، اعتیاد، بی خانمانی، بیکاری، افسردگی، جرایم هر روز بالاتر می رود. و بدتر هم خواهد شد. دلیلش این است اگر باکتری با آنتی بیوتیک درمان نشود ، وضع آن اندام بدتر خواهد شد. شاهد عینی هم ویروس کرونا است. با اجتناب از واکسیناسیون خطر مرگ و میر بالاتر می رود.
رژیم اسلامی ایران یک میکروب است و درمانش دست کسانی است که یا نمی توانند و یا نمی خواهند از آن درمان استفاده کنند.
قتلهای ناموسی دارند در همه استانها بیداد می کنند. خودکشی و نزاع ها از نزاع گذشته و اسلحه گرم وارد معادله شده است.
حال صورت مسئله این است که این اوضاع چگونه بهبود می یابد. همه می دانند جمهوری باید برود و هر فتل ناموسی به گردن جمهوری اسلامی است چون در قرآن و شریعت و فتواهای آخوندها نوشته شده یا نشده دارد تمرین میشود. فرهنگ و اخلاقیات را مثل اقتصاد ۱۳ مرتبه به زیر خط فقر فرهنگی آورده اند. جوابش هم به سادگی بی ربط بودن اسلام و مذهب به حاکمیت و اداره جامعه است. دگم است. میتوان پرورش کرد. به خدا وصلش کرده اند. بالاتر اشاره کردم که یک عده می توانند و نمی خواهند کاریش داشته باشند. زیر هنوز کالایی است که تا این لحظه یا تا لحظه سر کار ماندن رژیم ارزش مصرف دارد.
نمی توان تمام مشکلات جامعه ایران را به سرنگونی رژیم گره داد. باید از امروز کاری کرد. نباید ایستاد و نظاره گر بود تا سجاد مونا را سر ببرد و به مردم نشان دهد تا مردم بفهمند اوضاع از این که هست بدتر و بدتر شود.
سرنوشت سجادها ثانوی است. اگر حتی رژیم او را دستگیر و قصاص هم بکند، مشکل خل نخواهد شد. دلیلش تربیت خانوادگی و اجتماعی ، سلامتی روانی، بزهکار بودن دوران کودکی یا مشکلات اقتصادی هر چه بوده دیگر موناها زنده نخواهند شد. همه این مشکلات به تقصیر جمهوری اسلامی است. مسائل تربیتی در مدرسه، خانواده ها ، تلویزیون،کتابها و فیلمها اوضاع اقتصادی همه مقصرند. اما سوال من این است تا روز سرنگونی جمهوری اسلامی باید دست روی دست گذاشت. و شاهد سر بریدن های دیگر شویم. یا سرنگونی رژیم را نزدیکتر کنیم تا موناها زنده بمانند.
با صدای بلند اعلام کنیم که شما حق ندارید به خاطر ناموس و غیرتت دست روی کسی بلند کنید. اگر این روش کار نمی کند ، آیا باید تا سرنگونی رژیم منتظر بمانیم؟!
به نظر من مجازات اعدام دردی را دوا نمی کند. زیرا از همان روز اول سرکار آمدنش این رژیم دارد اعدام می کند و جواب نداده است.
مسئله بعدی که باید مد نظر قرار داد دوران نقاهت است. بعد از سرنگونی رژیم با ابن اخلاقیات چه باید کرد. این آسیبها را چگونه ترمیم کرد.
دوستانی شانه بالا می اندازند و می گویند سجاد غلط کرده ، اشتباه کرده نباید اینطور برخورد می کرد. باید مجازات شود. من می گویم ریشه را ببین. حتی اگر سجاد و پدر سجاد و پدر مونا را هم قصاص کنید. این مشکل حل نخواهد شد.
باید مثل مجازات اعدام، آزادی زندانیان سیاسی و و جنبش ساخت. باید کتاب نوشت، فیلم ساخت و کار فرهنگی کرد.
اما حل تمام مشکلات اقتصادی و اجتماعی- فرهنگی در گرو رژیمهای اسلامی است.
اسلام باید و برای همیشه از حکومت انداخته شود. نباید مذهب رسمی وجود داشته باشد.
باید کتابهای کودکان و محیط آموزش از این خرافات و چاقو و خون پاک شود.
باید برنامه های آموزشی برای تن فروشان ، معتادین و قربانیان مردسالاری و ناموس و غیرت گذاشته شود. باید دوران نقاهت و بهبودی(ریهبلشین) برپا کرد.
باید پدر مادران جوان را به آموزش بچه داری و تربیت کودک به شیوه علمی مسلح کرد.
اما قبل از هر چیز باید رژیم اسلام را سرنگون کرد.
سوال این است که با این کالیبر اپوزیسیون چپ و رادیکال فعلا امکانپذیر نیست.
باید بیشتر کار کرد.سرعت را بیشتر کرد تا موناها کمتر قربانی شود.
نظر شما در این رابطه چیست؟