اول مه اتحاد کارگری برای نمایندگی نه کل جامعه

اول مه دیگری پیش روی است. روزی که بنیان گذاران آن تصمیم گرفتند روزی باشد که کارگران در سراسر جهان اتحاد طبقاتی خود را به نمایش بگذارند. بدون شک منظور بنیان گذاران این روز این نبوده که گویا کارگران یک جا جمع می شوند جشنی میگیرند و تبریکی رد و بدل می کنند و تمام می شود.بلکه روز کیفرخواست علیه تمام مظاهر توحش و بردگی سرمایه داری حاکم است. از همین رو بورژوازی هر کشوری با شدت و حدت تمام تا آنجا که توان اش رسیده مانع برگزاری آن شده است. حتی در جاهایی آنرا به خون کشیده و از جملهدر فردای برگزاری آن هجوم وسیعی را به سازماندهندگان آن ترتیب داده است. و آنجایی هم کهزورشنچربیدهسعیکردهیکجورهاییخودشرابهطبقهکارگربچسباندوطبقهکارگررابه”کار” خلاصه کند. کاری که صد البته مقدس است و از اینرو خود را کارگر معرفی می کند و بیشتر از این خود خدا را هم کارگر معرفی میکند.و گر نه کارگر بودن که افتخاری ندارد(!). اما “اتحاد کارگران” آن چیزی است که این روز را برای بورژوازی خطرناک میکندبرای همین است که دولت های سرمایه داری حاکم تلاش میکند به هرشکلی که شده مانع برگزاری متینگ و مراسمات خاص اینروز گردد و یا آنرا به روزی حاشیه ای تبدیل کند.
در ایران تلاش حکومت اسلامی این بوده است که با تعریف هفته کارگر، این روز را حاشیه ای کند و بعد هم با جلو انداختن تشکلهای دست سازش رنگ حکومتی به این روز بزند. اما کارگران در مقابلش ایستاده اند و هر ساله روز همبستگی جهانی کارگری را گرامی داشته اند. حکومت اسلامی نیز با احکام وحشیانه زندان و شلاق به مقابله برخاسته و بدین ترتیب روز جهانی کارگر در طول حاکمیت جمهوری اسلامی یک عرصه چالش جنبش کارگری با رژیم بوده است. نکته مهم اینجاست که امروز در شرایطی که جنبش کارگری هر روز قدرتمند تر به جلو می آید و جلوی صحنه سیاسی جامعه قرار گرفته است روز جهانی کارگر جایگاه سیاسی مهمی پیدا کرده است. در ادامه چنین جدال جانانه ایست کهدر ایران سال 1400 روز جهانی کارگر به یک روز مهم چالش اجتماعی رژیم اسلامی تبدیل شده است. خصوصا در شرایطی که همه نیروهای سیاسی از سرنگونی این حکومت حرف میزنند و حتی خود حکومت برای روز سرنگونی اش روزشماری میکند و منتظر است از گوشه ای آتشفشان گرسنگان فوران کند. در شرایطی که حتی وزارت کشور جمهوری اسلامیخبر از تشکیل “کمیته رصد در زمینه تامین امنیت کشور” ( شما بخوانید حکومت اسلامی سرمایه) متشکل از نهادهای امنیتی و پلیسی جمهوری اسلامی در سال 99 می دهد. به این خیال که بتواند ” کوچک‌ترین مشکل و نارسایی را در کوتاه‌ترین زمان ممکن پیگیری( شما بخوانید سرکوب) ” کند. روز جهانی کارگر که نماد مهمی از کشمکش طبقاتی جامعه معاصر است، جایگاه ویژه تری پیدا کرده و باید به استقبالش رفت.
به عبارت روشنتر همه این اتفاقات تاکیدی دیگر بر این است که در شرایط کنونی اول مه نمی تواند به روزی در خود و برای طبقه ای درخود تبدیل شود و به یک تبریک و گرامیداشت خشک و خالی تمام شود. بطور واقعی نیز نمی تواند چنین باشد، چرا که اعتصابات و مبارزات کارگران دیگر از شماره خارج شده است و دارد صحنه سیاسی جامعه را رقم میزند.اما شمار فزاینده این اعتصابات و گسترش آن بر خلاف ظاهر مسئله به شکل جزایر سرگرداننیست، بلکه کل این اعتصابات و مبارزات با تاکید بر خواست رفاه و منزلت کارگران شکل گرفته و به پیش می رود؛مطالباتی که بطور واقعی کل جامعه را نمایندگی میکند. به همین اعتبار اکنون بیش ازهر وقت زمینه تبدیل روز جهانی کارگربه روز مبارزه بخش وسیع جامعه، به 99 درصد جامعه فراهم تر است.
روشن است که بحث بر سر “همه با همی” نیست. بلکه بحث بر سر آلترناتیو طبقه کارگر برای رهایی کل جامعه است. در نزد برخی انقلاب 57 متاسفانه به این خلاصه شده که فقط “همه با هم” خمینی بوده است!اما در همان سال 57 نیز جامعه در مقطعی کارگران نفت را رهبر سرسخت خود می شناختند. ولی این رهبرسر سخت دارای ستادی نبود که منافع طبقه کارگر را به منافع کل جامعه گره بزند و به جامعه نشان دهد. اما علیرغم همه اینها، همین خود نمایی طبقه کارگر چنان ترسی در دل بورژوازی انداخت که فسیل ترین و ارتجاعی ترین دارو دسته خونریز که می شد تصور کرد را به جلو صحنه راند. با این وجود شکل گیری شوراها نه تنها در کارخانجات بلکه در سراسر جامعه و ایده اداره شورایی جامعه در بعد از قیام 22 بهمن هنوز که هنوز است بورژوازی را واداشته استکه به هر شکلی هست زیر بغل جمهوری اسلامی را بگیرد.
نگاهی به این شرایط نشان میدهد که نگرانی از تکرار تاریخ یعنی تسلط یک نیروی ضد انقلابی بورژوایی بر مبارزات مردم ایران بر فرض نادرست”همه باهم” بنیان گذاشته شده است. نادرست به این معنی نیست که در انقلاب 57 زیر پرچم “همه با هم ” اتفاقی شکل نگرفته است. بلکه این فرض نادرست است چرا که گویا در سال 57 نیروی مستقل و آگاهبهمنافعطبقهکارگروجودداشتهاستوآگاهانهوعامدانهازهمهاهدافاشدستکشیدهاست و پشت سر “امام” به خط شده اند.با این فرض نادرست است که امروز دلواپسی از “همه با همی” به یک امر ذاتی چپ سنتی ایران تبدیل شده است. ولیانقلاب پیش رو نمی تواند تکرار انقلاب 57 باشد.چونبدنبال 4 دهه جدال جانانه جنبش کارگری ایران به یک جنبش خود آگاه تبدیل شده وتوانسته است در زیر سنگین ترین سرکوب در تاریخ معاصر ایران شعار اداره شورایی را بر سر زبانها بیندازد.البته این شعار در این چهل ساله در دل تاریخ مدفون نبوده که گویا یک کسی آنرا کشف کرده است. بلکه چپی که کمونیسم کارگری آنرا نمایندگی می کند چهار دهه است روی این شعار تاکید میکند، آنرا بسط داده و همیشه زنده نگه داشته است.
این چنین است که در شرایط امروز و بویژه در ایران سال 1400 داستان بسیار متفاوت است. خصوصا با وجود ستاد سیاسی طبقه کارگر یعنی حزب کمونیست کارگری دیگر طبقه کارگر طبقه ای در خود نیست بلکه با وجود این ستاد سیاسی، طبقه کارگر به طبقه ای برای خود تبدیل شده است که بر منافع طبقاتی اش آگاه است و میداند رهایی او بدون رهایی کل جامعه از جامعه طبقاتی ممکن نیست. اول مه سال 1400باید به نمادی تبدیلشود کهاین ممکن را قطعی اعلام کند.
نتیجه اینکه روز اول مه تنها به “کارگر عزیز” محدود نمی شود و نباید هم بشود. اگر زمانی بر خیابانی شدن این روز تاکید شد، امسال باید بر همگانی شدن این روز تاکید شود. روزی که کل جامعه ببیند رهایی او بدون حضور طبقه کارگر و رهایی از کل بربریت و توحش سرمایه داری شدنی نیست.
رهایی از دیکتاتوری طبقاتی تنها ضامن رهایی کل جامعه است و این رهایی تنها از طبقه کارگر ساخته است.و این طبقه کارگر و اتحاد طبقاتی او در اول مه است که نه به تمامیت دیکتاتوری سرمایه را فریاد میکند.

کارگرکمونیست ۶۶۸

اینرا هم بخوانید

زنان مغرور و رژیم مفلوک – یاشار سهندی

مندرج در ژورنال شماره ۷۰۷ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …