جایگاه هنر و هنرمند در جامعه

مقدمه ای برای طرح موضوع

طرح این موضوع از سر مضحکه “کنگره مشاهیر کرد” در سنندج موضوعیت پیدا کرد. دوست عزیزی در مورد هنرمند انقلابی و غیر انقلابی موضوع را باز کرد. در پاسخ به این دوست عزیز کامنتهایی در صفحه من ردوبدل شده است که موجود است.
با این حال ترجیح دادم بطور جداگانه تری در مورد این مسئله نظرم را بگویم.
یک / هیچگاه در طول تاریخ مبارزه طبقاتی تا به امروز چیزی به اسم کانون، انجمن و یا تشکل هنرمندان وجود خارجی نداشته است که بعنوان یک جمع هنری به منظور تغییر و تحول بنیادی، سیاسی و اجتماعی بخواهد و ادعا کند که میخواهد ساختار قدرت را جابجا کند. هیچ جمع هنری و هیچ یک از هنرمندان نیز چنین ادعایی نداشته و ندارند.
دو / شخصیت، افراد و طیفی از هنرمندان را در طول تاریخ داشته ایم که بحکم حضور و شرکت در یک تشکل، حزب و سازمان سیاسی که امرش تغییر ساختار حاکمیت بوده است عضو آن تشکل سیاسی بوده اند. این بخش از هنرمندان قطعا قادر بوده اند توانایی های هنری خود را در چنین مکانیزمی یعنی با حضور در یک حزب سیاسی ارائه داده و بر روند مبارزه طبقاتی، سیاسی و اجتماعی تاثیر عمیقی بگذارند.
سه / بنابراین پیش فرض ایفای چنین نقشی در میان هنرمندان انقلابی، حضور در یک جریان یا حزب سیاسی معین است که هدف اصلی و نهایی اش میتواند برای برچیدن طبقات در جامعه باشد. اینجا میتوان یک هنرمند را نه از سر هنرش یا هنرمندی او بلکه از سر حضور و بودنش در یک حزب سیاسی بطور مشخص ( حزب کمونیستی ) که برای تحقق جامعه ای، برابر، سوسیالیستی، سالم و انسانی می جنگد ارزیابی کرد.
جایگاه این هنرمند آنجا اهمیت و برجستگی پیدا میکند که در آن تشکل سیاسی معین چه نقشی علیه ساختارهای حاکمیت، معترض به نابرابری های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی از خود نشان میدهد؟
این هنرمند از سر هنرش انقلابی نیست بلکه از سر معترض بودنش به سیستم و نظام طبقاتی و ظالمانه موجود بر جامعه انقلابی است و هنرش را برای پیش برد اهداف انقلابی بکار میگیرد. فرقی نمیکند شاعر باشد، خواننده، موزیسین، هنرپیشه، نقاش یا هر هنری دیگری که از آن برخوردار باشد.
چهار / جدای از این ما با طیف وسیعی از هنرمندان روبرو هستیم که نه تعریفی از انقلابیگری بمعنایی که در بالا اشاره شد از خود دارند و نه چنین ادعایی هم میکنند اما در عرصه صرف کار هنری خود هر دم با تغییر و تحول و تکامل در کار هنری مواجه هستند. تا آنجا عرصه هنری صرف آنان میتواند اسم انقلاب بر خود نهد که سبک کار هنری را از مرحله ای دگرگون کننده به مرحله دیگری ارتقا داده باشند. این دسته از هنرمندان کافیست در خدمت به حاکمیت هنرشان را عرضه نکرده باشند که عمیقا قابل احترام در میان مردم هستند. این همان بخشی از هنرمندان هستند که اکثریت بالایی را در جوامع مختلف تشکیل میدهند و در میان مردم دوستداران، زیادی دارند و در میان جامعه قابل احترام هستند.
پنج / بخش سوم آندسته از هنرمندانی هستند که درست برعکس دسته اول که بالاتر اشاره شد، ابتدا در خدمت حاکمیت و ساختار طبقاتی حاکم ایستاده اند آنگاه “هنرشان” را برای آن عرضه میکنند که در تاریخ معاصر ایران میتوان افراد زیادی را نام برد.
خلاصه کلام اینکه شخصا به چیزی بعنوان هنرمند انقلابی و هنرمند غیر انقلابی باور ندارم و این تقسیم بندی نه تنها نادرست است بلکه میتواند به شاخصی مثبت و منفی در میان آندسته از هنرمندان تبدیل شود که نه در یک حزب سیاسی و انقلابی فعالیت دارند و نه مجیزگوی حاکمیت هستند.
“هنرمند انقلابی” و “هنرمند غیر انقلابی” قبل از هر چیز میداند که هنرش را در خدمت به کدام افق واهداف طبقاتی، سیاسی و اجتماعی بکار میگیرد وگرنه هنر بعنوان پدیده ای مجرد نمیتواند ابتدا بساکن منشا تغییر و تحول سیاسی، اجتماعی و طبقاتی برای رخدادهای انقلابی باشد.
آنچه که در این یادداشت عمدتا مد نظر من بود این است که اکثریت بسیار بالایی از هنرمندان در تمامی رشته های هنری الزاما نه فعال در صف یک سازمان و حزب سیاسی انقلابی و پیشرو هستند و نه در خدمت حاکمیت قرار دارند. این اکثریت بالا در میان مردم محبوب و قابل احترام هستند و ابدا نباید بدلیل عدم حضور فعال آنان در یک حزب سیاسی جدی مهر غیر انقلابی بر کار و آثارشان زد.

١٢ تیر ٩٨، ٣ ژوئیه ٢٠١٩

اینرا هم بخوانید

راه حل سقز علیه تهاجم شیمیایی- عبدل گلپریان

روز یکشنبه ۲۰ فروردین دست‌کم شش مدرسه دخترانه در شهر سقز به‌طور هم‌زمان هدف حملات …