خطر جنگ و “توقف مبارزه علیه جمهوری اسلامی”!

پیام نوروزی ترامپ و سپس انتصاب جان بولتون، که همواره از گزینه حمله نظامی به جمهوری اسلامی حمایت کرده است، به مشاور امنیت آمریکا و همچنین تعیین مایک پمپئو، رئیس سیا بعنوان وزیر امور خارجه بحث های سیاسی زیادی را در باره سیاست تندنر امریکا نسبت به رژیم اسلامی و احتمال  بروز جنگ دامن زده است. صرفنظر از اینکه احتمال جنگ چقدر ضعیف و یا قوی باشد تغییر و تحولات در هئیت حاکمه آمریکا واکنش های متفاوتی را برانگیخته است. من در این نوشته نمی خواهم به همه این واکنش ها بپردازم بلکه می خواهم به گرایشی ( هر چند حاشیه ای ) بپردازم که ظاهرا سرنگون طلب است ولی معتقد است “اگر آمریکا، اسرائیل یا نوکران ایرانی این‌ها تعرضی به ایران بکنند، زندگی ناچیزم را در راه جنگ با آنها خواهم گذاشت.”

سئوال این است که چرا کسی که خود را در تضاد با کلیت نظام می داند به ناگهان درهنگام یک جنگ احتمالی آمریکا علیه جمهوری اسلامی امر سرنگونی را کنار می گذارد و در کنار حکومت مشغول جنگیدن علیه “مهاجمین به ایران” خواهد شد؟

به نظرم من جواب به این سئوال دو دلیل می تواند داشته باشد. یکم اینکه این گرایش به ظاهر چپ در مخالف با جمهوری اسلامی پیگیر نیست و دوم چون جمهوری اسلامی ضد آمریکاست لذا او هم درکنارش قرار می گیرد.

هر دو این دلایل به هم مربوطند و خوب است کمی بیشتر به آنها بپردازیم.

میگویند جنگ ادامه سیاست به طرق دیگر است. برای نیروهای اپوزیسیون نیز این گفته صادق است. شما نمی توانید در قبال جمهوری اسلامی سیاستی داشته باشید که در زمان جنگ آنرا به بایگانی بسپارید. اگر معتقدید که جمهوری اسلامی باید سرنگون شود همین سیاست را نیزبطور قطع  در شرایط جنگی دنبال می کنید. بخصوص آنکه یک رکن مبارزه علیه تهدیدات جنگی آمریکا تشدید مبارزه برای سرنگونی فوری جمهوری اسلامی به قدرت انقلابی کارگران و مردم زحمتکش است. نیروهای سیاسی در قبال جنگ و احتمال آن همان سیاستی را دنبال می کنند که همیشه دنبال کرده اند گیرم به طرق دیگر. بعنوان مثال نیروهای راست که همواره هراسناک از انقلاب ستمدیدگان و بدنبال گرفتن قدرت از بالای سر مردم هستند در جنگ هم همین سیاست را دنبال می کنند و از این رو برای ترامپ و تغییرات انجام شده در هئیت حاکمه هورا می کشند. طبعا کسی با موضع سیاسی سرسخت تر دول غربی نسبت به جمهوری اسلامی  مشکلی ندارد ولی اشاعه وهم “توسل به ترامپ برای رسیدن دمکراسی در ایران” لازم است که مورد نقد و افشاگری سیاسی جدی قرار گیرد.

تا آنجا که به مورد ما بر می گردد سرنگونی جمهوری اسلامی تنها یک شعار و آرزوی قلبی است تبدیل به پلاتفرم سیاسی نمی شود و در سربزنگاههایی نظیر جنگ احتمالی می شود آن را فراموش کرد چون احتمالا موضع ضد امپریالیستی جمهوری اسلامی ارجحیت بیشتری پیدا می کند و می شود در کنار حکومت علیه مهاجمین ایستاد. از اینجا به دلیل دومی می رسیم که قبلا اشاره کردم.

وقتی که خطر جنگ مطرح می شود, می شود منافع کارگر، مردم زحمتکش و مبارزه جانانه تاکنونی آنها علیه جمهوری اسلامی و تاثیرات این جنگ بر زندگی و مبارزه آنها را فراموش کرد  و از “تعرض به ایران” حرف می زند! این بهیچوجه اتفاقی نیست. این به لحاظ تاریخی ادامه خط و فکری جریانات ناسیونالیستی است که در شرایط جنگی به دفاع از دولت خودی و تمامیت ارضی برخاسته اند. در جنگ جهانی اول نمونه چنین طرز  تفکر در میان بخشی از چپ های روسیه منشویکها و نیروهای انترناسیونال دوم بودند. در جنگ ایران و عراق حزب توده و فدائیان اکثریت بیرق دفاع از رژیم در برابر دشمن خارجی را بلند کردند. و امروز و هر وقت که بحث تهدیدات جنگی آمریکا علیه جمهوری اسلامی بلند می شود جریاناتی پرچم دست کشیدن موقت از مبارزه با حکومت اسلامی را بلند می کنند. در ایران همانطور که اشاره کردیم چنین خطی صاحب داشته است و درمیان نیروهایی که به اسم چپ حرف زده اند به حزب توده و فدائیان اکثریت پیوند خورده  که از شوق زدگی “ضد امپریالیست بودن” نیروهای سپاه “خواستار مجهز شدن آنها به سلاح های سنگین شدند”. در سطح جهانی بخشی از چپ از سر ضد آمریکاگرایی جریانات متحجر اسلامی، در نزاع میان این جریانات با دول غربی در کنار حزب الله و جمهوری اسلامی ایستاده اند.

کمونیستها و آزادیخواهان با خطر احتمالی جنگ مخالفند به این دلیل که این جنگ اگر اتفاق بیفتد ( که احتمالش در شرایط کنونی به دلایل مختلف بسیار ضعیف است) نه هدفش خیر مردم ایران بلکه ابراز قدر قدرتی آمریکا و یا وادار کردن رژیم به قبول سیاستهای دول غربی و بعبارتی خوش خیم کردن جمهوری اسلامی است. هیچکدام اینها ربطی به منافع مردم ندارد. حمله آمریکا به ایران در هر شکلی از لحاظ انسانی یک فاجعه و از لحاظ سیاسی یک عامل  بازدارنده و منفی و به ضرر جنبشهای اعتراضی و مبارزات انقلابی مردم خواهد بود. اعتراضاتی که در دیماه گذشته به شیوه ای رادیکال علیه کلیت نظام خود را به نمایش گذاشت. می شود در باره مضرات این جنگ  فرضی زیاد نوشت ولی همین کافیست که اشاره کنیم که بروز یک جنگ این امکان را به رژیم می دهد که به بهانه جنگ و یا خطر جنگ مردم را به سکوت و سکون فرا بخواند و تلاش کند هر اعتراضی را تحت عنوان هم جهتی وهمکاری با دشمن در هم بکوبد.

نزاع و کشمکش جمهوری اسلامی و آمریکا ربطی به سرنگونی جمهوری اسلامی و منافع مردم ندارد. چرا که تا به امروز دولت آمریکا هیچوقت به دنبال سرنگونی جمهوری اسلامی نبوده است و عمدتا در جهت ایجاد  تغییراتی از درون رژیم برای حفظ آن تلاش کرده است. خط ما و مردم هم تفاوتی نکرده است. ما خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی به قدرت اعتراض و مبارزه مردم هستیم. در این مبارزه ما طبعا به بسیج جهانی افکار عمومی در حمایت از مبارزات مردم در ایران و وادارکردن دول غربی، روسیه و چین به خاتمه دادن به پیوندهای سیاسی و دیپلماتیک و نظامی با جمهوری اسلامی دست خواهیم زد. در یک شرایط جنگی شعار ما “نه به جنگ و آری به سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی است”. ما با تلاش برای تشکیل قطب سوم، نیروی بشریت متمدن علیه هر دو قطب ارتجاعی در این جنگ، به  افشای نیروهای سازشکار با طرفین جنگ خواهیم پرداخت و با تقویت سازماندهی و مبارزه اعتراضی مردم راه سرنگونی جمهوری اسلامی را هموار خواهیم کرد. سرنگونی جمهوری اسلامی ساده ترین راه جلوگیری از بروز هر جنگ احتمالی است.

اینرا هم بخوانید

به یاد فرامرز اصلانی– حسن صالحی

مندرج در ژورنال شماره ۶۸۵ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …