قاتلان در هراس قتل نوید افکاری

هفته آخر شهریور با قتل نوید افکاری در زندان عادل آباد شیراز شروع شد و به حق در بیانیه تشکلها کارگری و بازنشستگان و فعالین کودکان کار تاکید شده:” تمام ارکان، ارگانها و دستگاههای حکومت بسیج شدند و نوید افکاری را به قتل رساندند”.


رژیم ددمنش جمهوری اسلامی با قتل نوید افکاری در پی آن بود که وحشت خود را از اعتراضات با ترساندن مردم به جان آمده بپوشاند. جمهوری اسلامی بهتر از هر کسی میداند در میان اقیانوسی از نفرت دارد به عمر ننگین خود ادامه میدهد و بر هر جنایتی دست میزند که دو روز بیشتر بر سر کار باشد که این خود موجب عمیق تر شدن نفرت توده های مردم گردیده است. این احتمال قوت گرفته است که نوید بر اثر شکنجه کشته شده باشد؛ چه این احتمال باشد و چه به دار کشیده باشد در نفس قضیه هیچ تفاوتی نمی کند. در این جا قتلی صورت گرفته و این قتل بخاطر وحشت روز افزون حکومت از امثال نوید افکاری ها است که گر چه به عنوان یک ورزشکار سرش به کار خودش نبود و به عنوان یک کارگرگچ کار در پی حقوق انسانی خویش از زندگی در قرن بیست و یکم بود.


نسل نوید چندین سال است که در کف خیابان در حال اعتراض است و روز به روز بر اعتراض خود آگاه تر میشود. این نسل را میتوان در میان کارگران پتروشیمی ها مشاهده کرد، می توان سراغ شان را در میان کارگران هفت تپه گرفت و میتوان در میان زنانی یافت که یقه بسیجی جماعت را در خیابان می گیرند و بر حقوق انسانی خود پافشاری می کنند. این نسل را می توان در میان دانشجویانی یافت که پی جوی حقوق انسانی هستند. این نسلی است نفرت اش از دیکتاتور و جمهوری اسلامی را در خیابان فریاد میزند. این نسلی که نمی خواهد و نمی تواند عقب نشینی کند و چیزی برای عقب نشینی وجود ندارد. این را جمهوری اسلامی به خوبی درک کرده است. برای همین”تمام ارکان، ارگانها و دستگاههای حکومت بسیج شدند و نوید افکاری را به قتل رساندند.”. اعتراضات این نسل به جان آمده در مقاطعی مانند دی 96 یا آبان 98 مانند یک آتشفشان فوران می کند و این مقاطع اما بر زمینه بستر اعتصابات کارگری و معلمان و کامیونداران و اعتراضات بخش های مختلف مردم از کف دادن مال بر اثر کلاه بردای موسسات رسمی حکومت تا جنبش اعتراضی مداوم زنان و…. بروز یافته است.


جمهوری اسلامی این روزها خبر داده است که گشتهای بسیج در محلات میخواهد راه بیاندازد! این هم یک نشانه دیگر از ترسی است که بر جان جمهوری اسلامی مستولی شده است. اکنون حکومت اسلامی از هر رهگذر در هر کوچه و پس کوچه ای هم می ترسد. کشتن نوید و نویدها قرار بود موجبات اطمینان خاطر آنها را فراهم آورد اما درست برعکس شده است. چرا که قرار بوده با شکنجه و زندانی کردن و قتل نویدها هر رهگذری از سایه خود بترسد. اما این جمهوری اسلامی که از سایه خود هم می ترسد. سیاستهای جمهوری اسلامی هیچ چیز برای مردم باقی نگذاشته اند که بخواهند برای نداشتن آن نگران باشند. بخش بزرگی از جامعه به سوی فقر رانده شده اند و به معنی واقعی کلمه دیگر هیچی چیزی برای از کف دادن نمانده است.


جمهوری اسلامی کم مرتکب قتل و جنایت نشده است، جنایتهای صورت گرفته بسیار فجیع و هولناک بوده است. مهمترین هدف از این جنایات ایجاد رعب و وحشت در جامعه است. اما جامعه نمی تواند برای همیشه بترسد. جامعه برای اینکه زنده باشد و جلو برود نمی تواند در وحشت مداوم به سر برد. از یک جا این وحشت ایجاد شده به هول و هراس برای خود حاکمان تبدیل میشود. رعب افکنی بوسیله قتل توسط یک حکومت برای یک امر سیاسی است، هراس افکنی برای تضمین شرایطی است که توده کارکن جامعه به هر تحقیری در نتیجه به استثمار روز افزون تن بدهند. جامعه ممکن است برای مدتی درهراس فرو رود اما زبون و خوار نمی شود. همانطور که جامعه دارالمجانین نیست که علیه خود اقدامی کند.


آنچه سوخت و ساز جامعه را می سازد کشمکش دائمی طبقات است. آن نیرویی که کمک می کند جامعه خود را بازیابد کشمکش دائمی طبقاتی است. تاریخ، تاریخ این کشمکش است و تاریخ همین امروز جامعه هم از این امر مستثنی نیست. کشمکش دائمی طبقاتی تئوری بررسی تاریخ گذشته نیست بلکه گویای حال امروز جامعه است. هراس افکنی از یک مقطعی علیه بوجود آوردندگان آن عمل خواهد کرد. چرا که این کشمکش تعطیل بردار نیست و در جریان این مبارزه است که طبقات فرودست و تحت ستم خود را مجددا باز می یابند و رهبران خود را می سازند. جمهوری اسلامی با قتل و جنایت میخواهد جلوی این روند را بگیرد. روندی که سیاستهای خود او به عنوان حکومتی سرکوبگر یک انقلاب، موجب تیزتر شدن اعتراضات مردم شده است. شکل گیری مدام رهبران اعتراضات و اعتصابات در کف خیابان نیز پاسخ به یک نیاز است که در روند کشمکش دائمی طبقاتی سوخت و ساز آن شکل میگیرد و این آن چیزی که جمهوری اسلامی سرمایه ( و کل نظام حاکم بر جهان) هر چقدر هم خشن و بی رحم نمی تواند جلوی شکل گیری آنرا بگیرد.


قتل فجیع نوید افکاری به نقطه عطفی تبدیل شده است و آن نقطه گذار جامعه از وحشتی است که جمهوری اسلامی سعی کرده بر کل جامعه تحمیل کند. قتل نوید هراس را نه در دل جامعه بلکه بر جان جمهوری اسلامی سرمایه انداخته است. اگر امروز کارشناسان سازمان ملل به اتفاق بیانیه میدهند که کل سیستم جمهوری اسلامی ضد بشری و در گزارش سالانه از وضعیت ایران در مورد حقوق بشر از “ویرانگری انسانیت” می گویند، اگر دول اروپایی این بار علیرغم میل باطنی شان مجبورند این اقدام جمهوری اسلامی را ” به شدیدترین لحن ممکن” محکوم کنند، اگر مجری تلویزیون ماهواره ای که در خدمت راست جامعه است از خشم فراوان مجبور است بر علیه مهمان دعوت شده از کاربدستان حکومت موضع بگیرد و اگر نهادهای بین اللملی ورزشی ناگزیرند موضع علیه جمهوری اسلامی بگیرند، تماما به این برمیگردد که یک جنبش قوی اعتراضی در جامعه وجود دارد که روز بروز چهره یک انقلاب تمام عیار بر علیه جمهوری اسلامی را دارد به خود می گیرد.

کارگر کمونیست ٦٤٠

اینرا هم بخوانید

زنان مغرور و رژیم مفلوک – یاشار سهندی

مندرج در ژورنال شماره ۷۰۷ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …