تصمیم سازان فاجعه

این روزها هر کانال تلویزیونی، هر سایت خبری (فارسی زبان) که به هزینه رسمی و غیر رسمی  دولتهای بورژوازی دایر است، به تماشا می نشینی از انبوه خبر و تحلیل در مورد سرنوشت برجام و برگشت تحریمها سرسام میگیرید. هیجان و اضطرابی که این رسانه ها در دل بینندگان و خوانندگان خود می افکند ناگفتنی است. کارشناسان و مفسران بورژوازی با لذت و شیرینی به تفسیر می نشینند.داستانی که به نوعی به هست و نیست زندگی مردم مربوط است برای ایشان اما سوژه ای است تماشایی از بازی بزرگان و تصمیم سازان و البته همه گی دلسوزانه از “دریچه حفظ منافع ملی ایران” ( شما بخوانید حفظ منافع سرمایه در ایران) به آن میپردازند.

“برجام” نامی است که جمهوری اسلامی بر پیمانی گذاشته است که با “قدرتهای بزرگ جهانی” به آن رسیده بود که درِ فعالیت اتمی اش را تا حدودی گِل بگیرد و از “منافع آن” یعنی هجوم سرمایه گذاری خارجی  لذت ببرد. اندیشه های برجسته اقتصادی به سرمایه گذاران خارجی وعده دادند که مردم با کیفیت ایران منتظر هستند که یک کسی پیدا بشود و از ایشان کار بکشد! گفتند و نوشتند که امضای برجام یعنی رونق اقتصادی،وعده دادند خدا را چه دیدید شاید ایران شد قدرت نوظهور اقتصادی؛ و نشانه این قدرت هم شد هواپیمایی ایرباس،قرارداد نفتی با توتال و برگشت پژو…تنها مسئله ای که در بحث برجام مطرح نبود مسئله رفاه مردم بود و عملا هم اینگونه شد که این قرارداد زنجیر دیگری شد بر پای مردم. قراردادهای اقتصادی عملا قراردادهای بود برای استثمار بیشتر و سود افزون تر. ثابت شد سیمان گرفتن قلب رآکتور اتمی اراک دلیل بر این نیست که کوچکترین قدمی به سود توده مردم برداشته شود.

در دوره کوتاه بعد از برجام،  شاهد گسترش وحشتناک فقر و فلاکت بودیم.نفس زندگی برای توده مردم روز بروز مشکل تر شد. وعده های برجامی حکومت وعده های برای گسترش سیه روزی توده کارکن جامعه از کار در آمد. تا اینکه اسب چموش بورژوازی جهانی، ترامپ یکماه پیش زد زیر برجام و این شروع دور جدیدی از حمله سرمایه در ایران به سطح معیشت کارگران بود. تا زمزمه خارج شدن امریکا از برجام جدی شد، با سقوط ریال در مقابل دلار، سطح زندگی به خط بقا بیشتر نزدیک گردید. به بهانه خروج امریکا موج وسیعی از بیکار سازیها و عدم پرداخت دستمزد کارگران در دستور کار سرمایه داران در ایران قرار گرفته است. شرکتی مانند مپنا که در چند ساله گذشته به یکی از قطبهای صنعتی ایران تبدیل است کلیه اضافه کاریها و مزایای کارگران را قطع کرده است و آخرین دستمزد کارگران با تاخیر یک ماه پرداخته است. شرکت ایران خودرو سه شیفت کاری را به دو شیفت کاری تقلیل داده است و اخراج وسیع کارگران در دستور کار خود گذاشته است. موج وسیع دیگری از فشار بر کارگران در راه است. کارگران کارگاههای کوچک آسیب پذیرترین بخش طبقه کارگر بودند که با هر بحرانی کوچکی برای سرمایه داری با تمام وجودشان باید هزینه بحرانهای را بپردازد که هیچ نقشی و هیچ نفعی چه در ادامه آن، چه در رفع آن بحران ندارند. بود و نبود برجام و پیمانهای مانند این و کل سیاستهای حکومت اسلامی، کوچکترین نفعی برای زندگی مردم نداشته و ندارد. این البته مختص جمهوری اسلامی نیست کل سیاستهای بورژوازی در جهان نتیجه ای جز خانمان سوزی توده مردم در پی نداشته است. همین روزها شاهد هستیم که صابون سیاستهای بانک جهانی به تن مردم اردن مالیده شده است که در پی آن شاهد اعتراضات وسیع در این کشور هستیم.

همزمان با این رویدادهای دو نشست، در دو گوشه دنیا، در شرق وغرب دنیا از سران دولتها تشکیل شد. یکی نامش گروه هفت است، هنوز که هنوز است ما مردم ایران از عواقب تصمیم ایشان در چهل سال پیش در رنج و عذاب بسر میبریم و دست پخت شان یعنی جمهوری اسلامی چون بختک بر سرنوشتمان حاکم شده است، و اکنون هم که اختلاف بواسطه چموشی یکی از آنها در میان شان افتاده تصمیم سازی شان نه برای رفاه مردم بلکه راههای برای رسیدن سود بیشتر است که به اسم رمز تجارت آزاد ایشان را به جان هم انداخته است. اجلاس دیگر که نامش کنفرانس شانگهای است، دولتمردان از همان جنس اما رقیب گروه هفت، مانند امپراطوران به استقبال هم رفتند تا آنها نیزراههای رسیدن به سود بیشتر  بجویند و حریف را نیز به گوشه رینگ برانند. در  دو سوی کره زمین تصمیم سازانی دور هم جمع شدند که سر سوزنی تصمیمات ایشان گرهی از زندگی مردم در کل زمین نمی گشاید. همه مردم با گوشت و پوست و استخوان خود درک کردند که پیمانها سیاسی و تجاری میان دولتمردان بورژوا هیچ خیری برای شان ندارد. در رابطه با برجام طرفهای غربی این پیمان میگویند این پیمان برای مهار جمهوری اسلامی و جلوگیری از جنگ و حفظ آرامش در منطقه خاورمیانه می باشد. اما یک اقدام ساده که میتواند بیشترین ضربه را به حکومتی مانند جمهوری اسلامی بزند و آن اخراج از سازمانهای بین اللملی و بستن سفارت خانه های این حکومت می باشد را اقدام نامناسب می شمارند گویا بعد کسی نیست که با او مذاکره کنند!

در عین حال در رابطه با ایران ، بعد از امضای برجام شاهد بودیم که دامنه اعتراضات و اعتصابات گسترش بیشتری یافت که اوج آن خیزش دی ماه سال ٩٦ بود.  و بعد از آن نیز از اعتصابات کارگری و نه تنها کاسته نشد بلکه اعتصابات به شهرها به دلایل مختلف کشیده شد که در جایی مانند کازرون به خون کشیده شد. اعتصاب قدرتمند و سراسری کامیونداران که در تاریخ اعتراضات توده ای ایران بی سابقه بود (یکی از امام جمعه حکومت صدایش در آمد که مگر اینجا فرانسه و انگلستان که کامیونداران اعتصاب میکنند!) نشانه های از یک قیام سراسری در ایران را علیه حکومت اسلامی را در خود دارد. عاقل های این حکومت هر روز انتظار این را می کشند که شعله این آتش از گوشه ای سر برآورد که دیگر قابل مهار کردن نباشد.

چه هنگامی که برجام امضا شد چه اکنون که در حال احتضار است در هر دو حالت ثابت شده است که این گونه پیمانها جز اینکه دودش به چشم توده مردم برود ثمری ندارد. تصمیم سازان بورژوا هیچ چیز جلو چشمانش نیست الا تضمین سود برای سرمایه. تصمیم سازی ایشان تداوم فاجعه است.

اینرا هم بخوانید

زنان مغرور و رژیم مفلوک – یاشار سهندی

مندرج در ژورنال شماره ۷۰۷ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …