فرهنگی و هنری

بازآفريدن حقیقی شخصیتهای نوعى در شرایط نوعی- فریدریش انگلس

فریدریش انگلس: پيشنويس نامه به مارگرت هارکنِس آوريل ١٨٨٨ ترجمه از ناصر شیشه گر خانم هارکنِس عزيز، از شما بابت ارسال دختر شهرى تان براى من توسط آقايان ويزه‌تلّى بسيار تشکر میکنم. آن را با لذت و اشتياق فراوان خواندم. همانطور که دوستم آيشهف، مترجم کتاب شما، گفته جداً ein …

ادامه مطلب

نازنین دختر افغان- شمی صلواتی

رفیقی از من خواستتا در یک ترانه معنا کنم در ایران،افغان را…» وجودم را، ترس گرفتبا حس غریب.. دل سکوت را بر نتافت،قلم سُر خورد و-دست لرزید…. [تصور کرددر اوج بی کسیبه دور از درس و تحصیلگل می فروخت،نازنین دختر افغان *بیخیال از دردبیخیال از رنجآهای نازنین دختر افغانبگو از …

ادامه مطلب

بمناسب مرگ خمینی- شمی صلواتی

«به مناسب مرگ خمینی»چکونه می توانم از یاد ببرمحمله به کردستان را«جنگ ۲۴ روزه سنندچ را»قتل و عام مردم بیگناه کردستان توسط حزب الله ی های که به فتوای آیت‌الله خمینیبه کردستان برای کشتار آمدند[قتل‌عام روستاها قارنا ، يوسف كندي و قم قلعه در اطراف مهاباد……….»*****کسی، چه می دانند که …

ادامه مطلب

تنها بی دینی کافی نیست- شمی صلواتی

«تنها بی دینی کافی نیست»٭سکوت در برابر جنایت را…نمی توان عاقلانه تلقی کردچون ریشه سکوت! «ترس»ذلت و عدم جسارت است«سرانجام تن دادن به بردگی» ٭دینی که با سلب آزادی!!بی قید وشرط زنان،مانیفست خود را انتشار می دهدتا جنایت بیافریند،تا ضدیت با انسانیت را،شعور را، علم و دانش را نابود کند… …

ادامه مطلب

دهاتی ترتنم- شمی صلواتی

هنوز من دهاتی ترین انسان در این جهانمهنوز بهترین باغبانم در دل دشتو هنوز عاشقترین !در میان جنگلی دور!که یکی مرا با خود می برد؛من چون کودکی مست وعاشق، ناخودآگاه قلم به دست می گیرمیکی بسادگی، مرا با خود به دنیای دیگری می برداو در قلم من جاریست و من …

ادامه مطلب

خودکشی پایانی تلخ- شمی صلواتی

برای دختر«نجمه» گل فروشدر خیابان جلفا اصفهان!! شهری که همچون زلفان پریشان او«نجمه»اما بدوراز مهربانی ها، پراز فاجعه،با بی رحمی تمام که در آن «شعور انسان بودن گم شده» دیدنی‌تر است…..» این سرزمین شوم ما!![خالق واژه‌های ‌تلخریشه تمام رنج هابا واژه‌های رانت و اختلاصقتلگاه کودکان کار و- خیابانیهمراه با قتل‌های …

ادامه مطلب

فرزاد کمانگر: «من یک معلم می‌مانم»- شمی صلواتی

٭ قسمت اول این سروده را در۷مارس سال ۲۰۰۹میلادی وقتی که فرزاد کمانگر در زندان بود برای هم بستگی با او سرودمفرزاد کمانگر معلم و فعال حقوق بشر بودمن با توجه به وجود معلمین خوب و فداکار در زندگیم می توانستم بفهم که فرزاد چی می خواهد و چرا؟ دیکتاتورها …

ادامه مطلب

صدایم کن- شمی صلواتی

سالهاست با این نوع دوستی بیگانه اممن از طوفانها گذاشتمقهرمان قصه های تلخ زندگیماما دریغ از یک دوستی سادهدریغ از یک لبخند زندگیصدایم کنصدایت صاف و سادهبه گوشم آشناستدر اوج بی ریایی،صدایم کنتا لطافت جانم شودولبخندت لباس تنمگرمترین لحظه های زندگیبرای یکی شدن لازم نیست تو کسی باشیمهم نیست من …

ادامه مطلب