بدین گونه بود که خدا بدبخت شد

خدایش خداوند سبحان موجود بدبخیته. صد و بیست چهارهزار تا پیغمبر فرستاده غیر از آدم که بر خودش و حوا نازل شد و جرجیس فقط پنج تای دیگه اسم و رسمی دارند و گر نه هیچیکی نمی داند اسم هزار بیست و پنجمین پیامبر چی بود و هدایت کدام مردمان گمراه را به عهده داشته و آیا آن قوم به راه راست هدایت شدن یا سر پیغمبر را یک جورهای زیر آب کردن.اما آن پنج تن اولوالعزم؛ یکی از این پنج تن کاری کرد که همه کره زمین را سیل ببرد. دیگری باعث بدبختی ابدی گوسفندها شد. سومی نه گذاشت نه ورداشت کل قومش را نفرین کرد چرا که یک لحظه غفلت کرده بود قومش به لهو و لعب پرداخته بودند. چهارمی که مرده ها را زنده میکرد خودش را نتوانست نجات بده بر صلیب مصلوب شد. راست و دروغ اش با آنها که میگویند، روایت است زنده شد و رفت آسمانها پیش پدر.
اما از همه زرنگ ترشان نفر صدو بیست چهار هزارمین بوده که از قول خدا فرمود من خاتم انبیا هستم. یعنی یک جورهای دست خدا را گذاشت تو حنا که دیگر پیغمبر و میغمبر نفرستد، پرونده را مختومه اعلام کرد. و برای اینکه سر خدا را گول بمالد نام بتی به نام الله را بر او گذاشت و چون کار از محکم کاری عیب نمی کند و مثلا خیلی خاطرخدا را میخواست فرمان داد مومنین برای هر کاری الله اکبر بگویند، بخصوص هنگام جنگ و قتال. و بدین گونه بود که خدا بدبخت شد. چهل و یک سالی است ( منهای هزار و سیصد و پنجاه ونه سال گذشته) که با نام و یادش تا توانستند قتال کردند. آخرین اش در پاریس اتفاق افتاد سر یک کافر را الله اکبر گویان گوش تا گوش بریدن.
حجت اسلام سابق، نواندیش دینی فعلی “حسن یوسف اشکوری” در راستای قِصه نواندیشی دینی وقتی این خبر را شنیدن پیراهن چاک دادند و گفتند: دیگه این الله، الله من نیست! ایشان با دلی پر از قُصه فرمودند :”ندای «الله اکبر» هاتف قدسی آزادی …(که) از آن بوی خوش زندگی و آزادی و رهایی و نفی قساوت و خشونت استشمام(می آمده)…دیگر اکنون نه تنها الله اکبر هیچ احساس ایمانی و انسانی در من بر نمی انگیزد،…بلکه…سرشار از نفرت و بیزاری می شوم”. لازم به گفتن و ادامه دادن نیست چون خواننده این سطور باید بفهمد قِصه نواندیشان دینی بر سر چگونگی و در کجا سر دادن هاتف آسمانی است.
ایشان قِصه کهنه را به اسم نواندیشی ساز کردن که الله را نجات دهند و نه خدا را. کافر نشنود و مسلمان نبیند ایشان هم اگر جا پای شان سفت شود به مدد هاتف آسمانی بر مردمان همان روا می دارند که تاکنون داشته اند. بدبخت خدا با آن همه جبروت اش همان جور بر تخت نشسته و بِر و بِر دارد نگاه میکند و هیچ کاری نمی تواند بکند. اگر آخرین پیامبر دست اش را نبسته بود تا حالا حتما یک پیامبر از میان همین نواندیشان دینی برمی گزید.

اینرا هم بخوانید

زنان مغرور و رژیم مفلوک – یاشار سهندی

مندرج در ژورنال شماره ۷۰۷ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …