تباهی کودکی در دنیای سرمایه ­داری(2)

کار کودک در ایران پدیده امروز و دیروز نیست. همین­که سرمایه داری در ایران پا گرفت بی رحمانه به سراغ  کودکان رفت. انعکاس آنرا در گزارشی از محمد علی جمالزاده نویسندهکه در نزدیک به یک قرن پیش تهیه کرده می­توانیمبخوانیم:”آقا چه بگویم… چه بگویم، که چه چیزها دیدم؛ مثلا وقتی وارد کارخانه می‌شدیم، می‌دیدیم این بچه‌های زردنبو، با پای برهنه، دارند کار می‌کنند؛ آن هم توی اتاقی که تمام فضا و در و دیوارش پر از پشم بود با پرز قالی. وارد کارگاه که می‌شدیم می‌پرسیدیم: «پسرجان اسمت چیست؟»بچه بدبخت با نگرانی جواب می‌داد تقی. بعد می‌پرسیدیم: «تقی، حالا به ما بگو چند سالت است؟» با همان نگرانی و ترسی که توی چشم‌های گودرفته‌اش دیده می‌شد، می‌گفت: «آقا 15 سال». اما کاملا معلوم بود که این بچه بیشتر از 9 یا 10 سال نداشت ولی رئیس کارخانه به همه‌شان سپرده بوده که بگویند 15سال.بعد می‌پرسیدیم: «مزدت چقدر است؟» می‌گفت: «روزی 2تومان». در حالی‌که ما اطلاع داشتیم که 2 قران بهشان می‌دادند. بله… بله… عزیزان من، اینجا بود که کم‌کم ما فهمیدیم ایران ما چه‌جور ایرانی است.” و اکنون اما بعد از صد سال در “ایران ما”، که در واقع ایران ازما بهتران­ استاساسا چیزی در این مورد خاص تغییر نیافته،و هنوز هم کودکان کار زیر چرخ و دنده استثمار سرمایه­داری له می شوند.

اسلایدربر اساس یک پژوهش “شغل کارگری در کرج، بومهن، یزد، شیراز، اصفهان، کرمان و زاهدان شغل غالب کودکان کار است. هم‌چنین فال‌فروشی در تهران، قرچک، بندرعباس و شیراز و دست‌فروشی در کرمانشاه، مشهد، شهریار و تهران شغل غالب این افراد را تشکیل می‌دهند….. کارهای فنی در بومهن، باربری در زاهدان، گلفروشی در کرج، شیراز، مشهد، ورامین،زباله‌گردی در یزد،تکدی‌گری در ساری، وزن کشی در شیراز، کرمان و ورامین غلبه دارد.”(4)آنچه اما ارائه شده البته ناقص است. زباله گردی کودکان پدیده بسیار وسیع در شهرهایی مانند تهران و کرج است. به اضافه اینکه بسیاری از کودکان که در کوره­پزخانه­ها، شاگردی در مغازه­های خواروبار فروشی، شاگردی در تعمیرگاههای خودروها، کارگری در میوه فروشیهای بزرگ، و کارگاههای خیاطی و نانوایها … در بسیاری از شهرها مشغول کارند.بهر رو هر چه بیشتر دقیق می­شویم شاهد گرفتاری بی­پایان کودکان کار در دنیای بیرحم سرمایه­داری هستیم.

برای خودت مرد شدی!

یکی از قربانیان همیشگی “حوادث کار” کودکان کار هستند. هاشم نامی را من می شناختم که پدر از دست داده بود و در سن 13 سالگی مجبور به کارگری کردن شد. به 14 سالگی نرسید در یک حادثه کاری چهار انگشت یک دستش را از دست داد. منت سرش ماند که بیرونش نکردند. در همان کارگاه قد کشید و جوان شد و کارگر همان کارگاه ماند تا آن کارگاه تعطیل شد ( در واقع تعطیل اعلام کردن تا کمترین حقوق به کارگران بیکار شده بابت سنوات بپردازند و گر نه هنوز پا برجاست) و او به خیل بیکاران پیوست با جسمی معلول و زخمی کهنه بر روح و روانش. در کارگاه دیگری علیرضا نامی روزی نبود به حساب هر خطایی از دید صاحب کار مجبور نباشد “بشین و پاشو” به فرمان او انجام دهد. روزی دیگر جوهر نمک و وایتکس را صاحب کار داد دست او که سنگ مستراح را “برق” بیندازد. نتیجه اما این شد که علیرضا را رساندیم درمانگاه. ریه اش آسیب دید. و صاحب کار طلبکار شد مگر تو نمی دانستی ترکیب این دو گاز تولید می کنند! مسیر بزرگ شدن کودکان کار، مسیر پر رنجی است.

بعضی وقتها باد از کدام طرف بوزد و بازرس اداره کار سروکله­اش در کارگاهی پیدا بشود، “صاحب کار” از “پادو” کارگاه ( کودکی زیر سن 15 سال) می­خواهد “پسر برو خودت یک گوشه­ای گم و گور کن!” تا تو چشم بازرس نباشد.عنوان پادو یا شاگرد، عنوانی است برای تثبیت بی حقوقی کامل. کودکانی که در کارگاه­های صنعتی به کار گرفته می­شوند منت بزرگی روی سرشان است که دارند کار یاد می گیرند و همین کفایت می کند که دستمزد بسیار کمی دریافت کنند و اولین نفر باشند سرکار حاضر باشند و آخرین نفر باشند که دست از کار می کشند. از نظافت کارگاه تا دستشویی تا شاگردی کارگران متخصص همه کارهای است باید انجام بدهند به اضافه خرده فرمایشات صاحب کار. مثل: ” هی بچه برو ماشین بشور!”، “هی عوضی بیا برو یک پاکت سیگار بخر!”؛ کلام خشن و رکیک در محیط کار زبانی است که چیزی از شخصیت کودک باقی نمی­گذارد: ” یک خرده خود هم بکش، نمردی که!” ، ” حواست کجاست. چشم نداری نکبت. کی میخواهی کار یاد بگیری!” ،” ایندفعه آروم زدمت. دفعه بعد همچین میزنمت که صدای سگ بدی!”، ” به این بچه رو بدی فردا ازت سواری می­خواد!”،” دست ننه­ات درد نکنه با این بچه پس انداختنش!” و …. بسیاری از الفاظ وقیحانه دیگر که قرار است از کودک کار یک “مرد” بسازد. برای همین به خودشان اجازه می دهند دیوار هر چه مستراحِ تو عالمه روی سر کودک نگون­بخت خراب کنند. اینکه یک پادو چقدر حقوق می­گیرد، اینکه او حق ندارد حقی برای خودش قایل باشد، اینکه او اساسا مقصر خودش است و بچه نااهل حساب می­شود، اینکه هر که از راه می­رسد وظیفه خودش می­داند تو سر او بزند تا “پررو نشود” و اینکه  ته این ماجرا چی از شخصیت کودک تحقیر شده می­ماند به هیچ بنی بشری مربوط نیست. خیلی کلمه­ای به محبت آمیزی به کودک کار گفته شود به این خلاصه می­شود­: “برای خودت مردی شدی!”

“صنعت کار کودک “

پدیده کودکان کار برای برخی در جمهوری اسلامی سرمایه منبع برای کسب درآمد تبدیل شده است. این دیگر اوج رذالت است و فقط در جمهوری اسلامی سرمایه می­تواند اتفاق بیفتد. “دکتر سلمان قادری، جامعه شناس و مددکار اجتماعی” تحت عنوان صنعت کار کودک، تاکید می کند  که عده ای “ادعا سازان” مایل­اند “مشکل کودکان کار” حل نشود. به روایت ایشان “به نظر می رسد که پیرامون وضعیت کار کودکان شرایطی به وجود آمده است که افراد برای متقاعد ساختن دیگران اقدام به تعیین شرایطی می کنند که بر اساس آن موضوع کار کودکان به عنوان یک مشکل دائم باقی بماند.”دکتر قادری تاکید میکند این عده راه حلی ارائه نمی­دهند جز راه حل­های به قول ایشان پادگانی؛ مانند طرح “جمع آوری کودکان کار” تا اصل مسئله سرجایش بماند امابطور موقت صورت مسئله را پاک می­کنند. و اینجاست که مشخص می­شود حتی این امر هم برای چپاول است. به روایت دکترقادریروایت می­کند بابت این که مثلا قرار است “معضل کودکان کار” را حل کنند نهادها و اشخاص مختلف بودجه دریافت می کنند و برای بخشی از سمن­ها حتی خوشنامی. (5) خود جناب دکتر امافراتر از بقیه نهادهای حکومتی راه حلی ندارد. ایشان معتقد است که پدیده کودکان کار لازم است چون نان آور خانه هستند و ظاهرا شخصیت کودک را پرورش می­دهد و ایشان ظاهرا قصد دارد ریشه مشکل را پیدا کنند و نمی تواند کتمان کند این پدیده نتیجه فقر است. اما اینکه چگونه فقر مدام باز تولید می­شود نه مشکل ایشان است نه ادعاسازان.

غارتگران زندگی از فقر مردم برای خود کیسهدوخته­اند. و انعکاس این چپاول را در نامه­ای از سوی یکی از سمن­ها به حسن روحانی در سالهای گذشته می­توان مشاهده کرد: ” ….، هرساله برای ساماندهی وضعیت کودکان کار بودجه‌ هنگفتی در نظر گرفته شده است. اما تداوم حضور پرشمار کودکان کار در سطح خیابان‌های شهرهای بزرگ و کوچک و همچنین کارگاه‌های زیرزمینی، نشان از شکست انواع و اقسام طرح‌های ساماندهی کودکان کار دارد. این درحالی است که در طول این سال‌ها، شرایط اقتصادی و اجتماعی و افزایش روزافزون شکاف طبقاتی، وضعیت نابسامان مهاجران و غیره و غیره، همه و همه، به افزایش تعداد کودکان کار منجر شده است(6)

خدشه بر چهره شهر؛ بزه کاران آینده!

کاربدستان حکومت به کودکان کار سوای اینکه به عنوان منبع درآمد نگاه می­کنند بدون هیچ اغراقی به چشم زباله نگاه می­کنند که چهره شهر را زشت کرده اند.بخصوص کودکان “اتباع خارجی”؛ و در بیشتر گزارشات نمایندگان سرمایه با بهانه فاشیستی خارجی بودن این بخش از شهروندان از خود رفع مسئولیت میکنند. خانم زهرا ساعی یکی از نمایندگان مجلس نکبت­زایی اسلامی فرمودند: ” حضور کودکان کار اتباع خارجی هم به زیبایی چهره شهر خدشه وارد می‌کند و هم گسترش دامنه آسیب‌های اجتماعی را به دنبال دارد.”

سید حسن موسوی چلک رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران، اما ظاهرا بر خلاف دیگر کارگزاران حکومت می گوید: “چاره‌ای جز پذیرش کودکان کار در خیابان‌ها نخواهیم داشت!” چرا که گویا “خیابان امن­تر است!” وفرمودند: “ما باید کاری کنیم که این کودکان در کنار حضورشان برای کار در خیابان به سایر حقوقشان مانند امنیت، بهداشت، بیمه، آموزش و … دسترسی داشته باشند.” بهرحال برای مردم فریبی یا خود فریبی حرفهای قشنگی است. و اما حرف راست را باید از زبان یکی از عقل­کل­های این حکومت(مدیرعامل سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران) شنید که برای “مقابله” با کودکان کار و خیابان که در میان زباله­ها کودکی­شان نابود می­شود فرمودند: “… تنها راه چاره، تغییر شکل مخازن زباله تا جای ممکن است؛ چراکه اگر پسماندها داخل مخازن سرپوشیده برود، در عمل دسترسی به زباله ها امکان پذیر نیست!” این هم چاره اندیشی کسانی­ست که فکر می کنند که خوشی زیر دل کودکان را زده و راهی خیابان، میان هزار جور خطر می­شوند.

به کودکان کار غذا دهید/تأثیر بد برخورد خشن با این کودکانو نمایندگان (سابق و اکنون) مجلس اسلامی به اضافه کل کارگزاران رژیم  کودکان کار را “مستعد حرکت به سمت انواع بزهکاری” می­دانند. کسانی که عمدا و آگاهانه  با اجرای سیاستهایی که تماما در خدمت سود سرمایه داران و غارت و چپاول ثروت جامعه بخشی بزرگی از کودکان ما را “مستعد انواع بزهکاری” می سازند. به طور نمونه مشخص به این اشاره می کنیم که با  تصویب طرحی مانند معافیت کارگاههای زیر ده نفر از شمولیت قانون کار بهترین فرصت را برای “صاحبان کار” فراهم آورده اند تا با خشونت بیشتری از کودکان کار بهره­کشی کنند. و برای اینکه کثافت سرمایه­داری به چشم نیاید نه در فکر محو کار کودکان با تضمین  امنیت، بهداشت، بیمه، آموزش و رفاه برای کودکان، بلکه فقط در فکر “جمع آوری” و “ساماندهی” کودکان هستند و این نام گذاری­ها پوششی است. چرا که در واقع این طرحها برای دستگیری و بازداشت کودکان خیابانی­ست تا زشتی نظام سرمایه­داری را بپوشانند. در اجرای اینگونه طرحها نیز به اندازه سر سوزنی در قبال این کودکان رفتار انسانی از خود نشان نمی­دهند بلکه به خشن­ترین شیوه­های ممکن متوسل می­شوند. و این کودکان نگون بخت که به اندازه کافی از طرف نهادهای که در عملیات جمع­آوری مورد آزار و اذیت قرار گرفتند بعد از مدتی به حال خود رها می­شوند و باز دوباره روز از نو روزی از نو؛

سرچشمه بزه­کاران نه کودکان کار بلکه حکومتی است که بخش وسیعی از جامعه را به سوی خط مرگ رانده­اند و برای رد گم کردن این خانواده کودک است که به عنوان “بدسرپرست” مقصر جلوه داده می­شوند یا خود کودک قربانی که بزه­کار معرفی می­شود و دلیل آن: ” این از بچه­گی شر بود!”

ادامه دارد…


4-  سایت دلگرم “وضعیت کودکان کار در کشور ایران چگونه است ؟

5 – سایت مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران- “صنعت کار کودک”؛ برای درک بیشتر از این صنعت تبهکارانه که چطور از آب کره می_گیرند و صنایع پول ساز دیگری از مصیبتهای که بر سر مردم آوار شده ساخته اند، بخشی دیگر از مقاله فوق را در اینجا ذکر می­کنیم:  “آن چیزی که طی چندین سال اخیر به خوبی نشان داده شده این است که پدیده کار کودک در ایران تبدیل به صنعتی پر رونق شده است. صنعت کار کودک در کنار صنعت تاب آوری، صنعت اعتیاد، صنعت تن فروشی، صنعت حمایت از نیازمندان و فقرا، صنعت افراد مبتلا به اختلال روانی و … جز صنایع پول ساز در جامعه کنونی شده است. طبیعتاً پیرامون این صنعت باید سمن ها و افرادی شکل بگیرند که توانایی اقناع سازی، کسب پول و افزودن بر قدرت و اقتدار خود را داشته باشند. در این صنعت نیاز به افرادی دارد که کارفرما باشند؛ به عبارت دیگر افرادی که به دنبال داد و ستد باشند. در این صنعت نیاز به تاجر دارد تا افرادی که به قصد کمک و اهداف خیرخواهانه خواستار خدمت به فقرا و کودکان کار باشند. به عبارت دیگر افراد واسطه‌کارانی که توانایی برد در این بازی را داشته باشند. در بازی مسائل اجتماعی که پیرامون این کودکان شکل گرفته است، کودکان کار در نقش تراول یا پول نقد اند. بقای این سمن ها به حضور این کودکان در خیابان بستگی دارد، لذا از هیچ تلاشی برای مسئله مند بودن این پدیده دریغ نمی نمایند. جنس این افراد اجتماعی نیست، بلکه واسطه‌گر اند. این افراد قادر اند که به اندازه کافی پول در بیاورند و بر اقتدار خود بیافزایند. آنها در رقابت دایم برای کسب جایگاه بهتر اند. …”

6- سایت الفبا-“نامه به رییس جمهور: کودکی، گمشده کودکان کار”


تباهی کودکی در دنیای سرمایه داری(1)

نیاز سرمایه به نیروی کار، صغیر و کبیر نمی‌شناسد. “جمعیت هدف” برای استثمار و تولید ارزش اضافه مختص به بزرگ سالان نبوده و نیست. کار کودک از ابتدای شکل گیری سرمایه داری و اکنون که در اوج گندیدگی و حتی در آستانه نابودی حیات کنونی بر روی کره زمین است، منبع لایزالی برای سرمایه بوده است.


مارکس در این رابطه به حقیقتی تلخ اشاره می کند:”بنا به انسان شناسی سرمایه دارها، سن کودکی در ۱۰ سالگی یا نهایتا در ۱۱ سالگی به پایان می رسد.” بهره کشی از کودکان “با پیدایش تولید کارگاهی به جای کارگاه های پیشه وری،رد و آثار استثمار کودکان آشکار می شود.” (i) استثمار کودکان شدت و ضعف داشته اما هیچگاه متوقف نشده و اکنون در دهه سوم قرن بیست یکم این پدیده نه تنها محو نشده بلکه همچنان کودکان زیادی در سراسر جهان،کودکی شان بواسطه سود سرمایه تباه میشود.در دورانهای پیش از سرمایه داری کار اجباری کودکان وجود داشته که یا همپای بزرگسالان به بردگی کشیده می شدند و یا همراه خانواده برای ارباب کار می کردند. با این وجود برده داری هنوز به اشکالی به حیات خود ادامه می دهد.”برده داری نوین” که از نیاز باندهای مافیایی سرمایه در گوشه گوشه جهان شکل گرفته است. به روایتی از هر ۴ قربانی برده داری مدرن، یکی از آنها کودک است که بیشتر خود را در سواستفاده از کودکان در زمینه جنسی، کودک سرباز و بدترین نوع کار کودکان و قاچاق مواد مخدر و…نشان می دهد.


این در سرمایه داری است که با توسعه تقسیم کار که نیاز به استاد کاران و انتقال نسل به نسل آن از بین رفت و با ماشینی شدن تولید، کار کودک به عنوان نیروی کار و استثمار آن عملی شد. این تنها بزرگسالان نیستند که تنها چیزی که درتملک دارند نیروی کار است. بلکه با پایان سریع کودکی، در واقع کودکان از کودکی خلع ید می شوند و در پروسه فروش نیروی کار قرار می گیرند و صحیح تر بگوییم به بیگاری کشیده می شوند. کودکانی که در آمد والدینشان کفاف هزینه زندگی شان نیست و خیلی زود با چهره خشن سرمایه داری آشنا می شوند و یک باره خود را در برابر غول سرمایه داری یکه و تنها می یابند. اگر بزرگسالان در معامله کاملا نابرابر با سرمایه روبرو هستند، اینجا دیگر در مورد کودکان حتی بحث معامله هم مطرح نیست بلکه از پیش تضمین شده که گوشت و پوست اش مال سرمایه دار است و استخوانش متعلق به والدین و به این واسطه استثمار کودکان شدیدتر و شنیع تر است. چون کودک فرد نابالغ محسوب می شود کارفرما خود را موظف می بینند او را تربیت هم بکند(!) در کنار اینکه کمترین دستمزد ممکن را برای او در نظر می گیرد( تازه اگر دبه نکند و آنرا کامل بدهد)، بی هیچ شرمی و پاسخگویی به جایی و یا به کسی توهین و تحقیر و کتک زدن را نیز چاشنی بهره کشی از کودکان می کند.
در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی سرمایه که اساسا کودک را به عنوان یک انسان برسمیت نمی‌شناسد بلکه مِلک “ولی قهری” (پدر و جد پدری) تعریف کرده که هر گونه دخل و تصرفی در این مِلک برایش مجاز است، حتی در حد نابودی آن. حکومت اسلامی با فلاکتی که بر جامعه تحمیل کرده سبب شده که بخش وسیعی از کودکان راهی خیابان و کارگاهها شوند و به شدیدترین شکل ممکن به استثمار کشیده میشوند. در جمهوری اسلامی حتی در بخش‌هایی مانند کوره پزخانه ها دیده میشود که سن کودکی در ۵ و ۶ سالگی به پایان میرسد. این شرایط مختص ایران نیست و به پدیده کودکان کار در ایران برخواهیم گشت. اما پیش از آن لازم است به برخورد جهان سرمایه داری به پدیده کودکان کار اشاره ای شود.


تصمیمی از سر ناچاری
پدیده کار کودک چنان غیر قابل توجیه شده که سازمان ملل سال ۲۰۲۱ را سال پایان کار کودک اعلام نموده! ظاهرا این “تصمیم به منظور تحرک بیشتر و سرعت بخشیدن به حرکت دولت های عضو آن سازمان، در مسیر حرکت به سوی جهانی عاری از کار کودک اتخاذ گردیده است. بر اساس این تصمیم، دولتهای عضو موظف اند اقداماتی که تاکنون برای کاهش کار کودکان صورت داده اند را مورد بازبینی قرار داده و تصمیمات جدیدی را اتخاذ نمایند که منتهی به لغو کار کودک در کشور خود، تا پایان سال ۲۰۲۵ گردد.”(ii) سازمان ملل خواب نما نشده که به چنین تصمیمی رسیده است بلکه بدین خاطر است که مبارزه علیه کار کودک و حقوق کودک به یک پدیده جهانی تبدیل شده است و به هیچ صورت نمی توانند آنرا کتمان کنند. عملی شدن محو کار کودکان به مبارزه علیه استثمار کودکان بستگی دارد نه اراده نداشته دولت های سرمایه داری. هر وقت انسان توانست پشت گوش خود را ببیند این تصمیم بدون مبارزه علیه کار کودکان از طرف دول سرمایه داری شدنی میگردد.


پیش از این تصمیم، پیمان نامه ای به نام ” پیمان نامه حقوق کودک” در سال ۱۹۸۹ به تصویب سازمان ملل می رسد.سازمان بین المللی کار نیز در سال ۲۰۰۲، روز ۱۲ ژوئن برای مبارزه با کار کودکان تعیین کرد.
به روایتی ” پیمان‌نامه‌ حقوق کودک در حالی به تصویب رسید که شرایط زندگی کودکان سراسر دنیا در وضعیت اسفناکی قرار گرفته بود. زمانی که ۲۰۰ میلیون کودک آواره به کار سخت، جرم و جنایت، روسپیگری و تکدی‌ روی آورده بودند. هنگامی که ۱۲۰ میلیون کودک شش تا یازده‌ساله به مدرسه نمی‌رفتند، ۱۵۵میلیون کودک زیر ۵سال در فقر مطلق زندگی می‌کردند و میلیون‌ها نفر دیگر، قربانیان بدرفتاری و سوءاستفاده‌های جنسی بودند و از آنان غفلت شده بود.”(iii) اکنون نیز وضعیت بهتر از گذشته نیست.” آمار منتشر شده در سال ۲۰۱۷، از وجود ۱۵۲ میلیون کودک کار گزارش میکرد که از این تعداد ۷۳ میلیون نفر در کارهای خطرناک مشغول کار بودند. آفریقا با ۱۹.۶ درصد بالاترین و اروپا با ۴.۱ درصد پایین‌ترین آمار کودکان کار را داشتند. حدود نیمی از کل کودکان کار در سنین بین ۵ تا ۱۱ سال قرار داشتند. ۵۸ درصد پسران و ۲۴ درصد دختران بودند. ۷۱ درصد در بخش کشاورزی، ۱۲ درصد در صنعت و ۱۷ درصد در مشاغل خدماتی مشغول بودند.”(iii) و باید حتما به این نکته توجه داشت آمارهای فوق بر اساس آماری دولتهای سرمایه داری تهیه و تنظیم می شود و تا آنجا که ممکن است درصد این آمار را کاهش می دهند.آمارها بی روحند؛بر فرض صحت آمارهای ارائه شده ، باید تاکید کرد که این آمارها به هیچوجه بیان کننده استثمار بی و حد حصر کودکان درسراسر جهان و رنج و عذابی که به آنها در سنین کودکی تحمیل می شود نیستند.


به روایت سایت ایمنا در روز ۱۲ ژوئن ” دولت‌ها و نهادهای محلی، جامعه مدنی و جهانی، کارگرها و کارفرمایان به گرد هم جمع می‌شوند تا مشکل کودکان کار را مطرح کنند .” اما طرح مشکل کودکان کار هم نتیجه مبارزه روزافزون علیه کار کودکان است وگرنه دولتها و کارفرمایان که بخشی از سود خود را از استثمار کودکان تامین شده می یابند، کار کودکان را مشکل نمی دانند. اگر هم بدانند بقول سایت مذکور تنها آنرا مطرح می کنند و برای یک روز پیرامون آن سخن فرسایی خواهند کرد اما عملا با سیاستهایشان کودکان بیشتری را به سوی استثمار شدن هدایت می کنند.

همانقدر که آمارها بیانگر فاجعه ای که بر بخشی بزرگی از کودکان جهان آوار شده نیست همانقدر هم یکی دانستن برخورد کارگرها حتی “جامعه مدنی” به “مشکل کودکان کار” با برخورد دولتها و کارفرمایان نمی تواند بیانگر تلاش واقعی برای از بین رفتن کار کودک باشد. یک سوی ماجرا نفع خود را در از بین رفتن این پدیده می داند و دیگری نفع خود را دردوام آن می یابد. در قوانین دولتها اینجا و آنجا حتی در جمهوری اسلامی کار کودکان ممنوع اعلام شده است اما عملا شرایطی فراهم کرده اند که این پدیده گسترش می یابد. مسئله بقول منصور حکمت به ضخامت کیف پول بخشی از جامعه گره خورده است.


سازمان ملل و تصمیم خاتمه کار کودکان تا سال ۲۰۲۵!!
هر درجه ای از پیشرفت تکنولوژی در سرمایه داری مانع استثمار کودکان نبوده است. اگر مجبور به اذعان به استثمار و بهره کشی و سواستفاده از کودکان از میدان جنگ تا اعماق معادن شدند، تماما به مبارزه ای بر میگردد که علیه کار کودکان بر سرمایه تحمیل شده است. ماله کشان سرمایه و استثمار در تولید سرمایه داری مدام به این اشاره دارند که سرمایه داری تغییر کرده و در قرن نوزدهم آن هم در انگلستان پدیده کودکان کار به شدت مطرح بوده است. و اشاره می کنند که بواسطه رمان “الیور تویست” چارلز دیکنز و اقدامات یک نهادی مانند کلیسا یک جورهای این مسئله کار کودکان سروسامان گرفته است! این در واقع آدرس غلطی است که توجیه گران نظام طبقاتی-سرمایه می دهند. مهمترین دلیل رد این آدرس غلط وجود وسیع کودکان کار و خیابان در ایران وجهان است. تصمیم سازی سازمان ملل برای محو کار کودک به تنهایی خود گواه فاجعه ای است که در چهار گوشه دنیا بر سر کودکان آوار شده است.


تصمیم اینکه تا سال ۲۰۲۵ کار کودکان خاتمه داده شود فقط یک ژست است و هیچ تضمین عملی ای ندارد. چون از سوی نهادهای (که آنها هم وابسته به سازمان ملل هستند) مانند صندوق بین المللی پول که زیر نظر شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد کار می‌کند، و بانک جهانی که در نوامبر ۱۹۴۷با تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد به جرگه نهادهای تخصصی سازمان ملل متحد پیوسته، توصیه هایی به دول حاکم بر جهان شده مبتنی بر ریاضت کشی و بی مسئولیت شدن کامل دولت در قبال اعضای جامعه شده است. بدون شک کودکان از اولین قربانیان سیاستهای هستند که بر مبنای “هیچ چیزی به‌عنوان جامعه وجود ندارد”شکل می گیرند. خلاصه کلام اینکه تنها یک راه برای پایان دادن به کار کودکان است و آن مبارزه همه جانبه علیه سرمایه است. و آنچه که تاکنون نیز موجبات حقوقی برای کودکان گردیده نتیجه همین مبارزه بوده است. توجیه گران سرمایه داری هم نمی توانند به مبارزه کارگران در این رابطه اشاره نکنند اما نهادی مانند کلیسا (یکی از دشمنان مهم کودکان) را هم به آن می چسبانند تا اذهان را از مبارزه اصلی علیه کار کودک منحرف سازند.
(ادامه دارد)


پاورقی:
i. مارکس مشخصا در فصل هشتم سرمایه، جلد اول به چگونگی شکل گیری این پدیده در روند بررسی مبارزه برای کار متعارف روزانه می پردازد که چگونه سرمایه داران به هزاران ترفند زمینه استثمار کودکان را فراهم می کنند و از کار آنها سود فراوان به جیب میزنند و به موردی اشاره میکند که در نوع خودش جالب است. در برههای سرمایه داران تهدید به اعتصاب میکنند! “اگر آزادی کار کردن کودکان در هر سنی برای ده ساعت کار سلب شود، کارخانه هایشان را تعطیل خواهند شد.”(!) و در فصل سیزدهم نیز، ذیل بخشی با عنوان “تصاحب نیروهای کار اضافی توسط سرمایه. کار زنان و کودکان” به این می پردازد که چگونه “کار اجباری برای سرمایه دار جایگزین بازی کودکان” می شود و چگونه با بکار گرفتن کل خانواده کارگری درجه استثمار را بالا می برند. مارکس همچنین شواهد زیادی هم با اتکاء به گزارشات خود بورژوازی در هر دو فصل از شرایط فاجعه بار حاکم بر کار و زندگی کودکان کار و نیز زنان ارائه میدهد. و اینکه چگونه در دوره “تولید کارگاهی” با بکار گیری زنان و کودکان “مقاومت کارگران مرد…درمقابل استبداد سرمایه… در هم می شکند.”
ii. موانع بنیادین لغو کار کودک در ایران و جهان- قاسم حسنی
iii. نگاهی به تاریخچه حقوق کودک به بهانه ۱۲ژوئن روز جهانی مبارزه با کار کودکان- سایت شهرآرانیوز

کارگرکمونیست ۷۱۰

اینرا هم بخوانید

زنان مغرور و رژیم مفلوک – یاشار سهندی

مندرج در ژورنال شماره ۷۰۷ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …