بربریتی که عریان می شود

دیر گاهی است که از زمزمه های شورحالی، از قهقهه های مستانه فریدمن ها و شعبده بازان “وال استریت” از عربده های کف به دهان برآمده پایان تاریخی های فوکویامایی، از واژه های بی طراوت و پر طمطراق سینه چاکان دموکراسی و بازار آزاد، از “امریکن دریم” از اروپای پرصلابت و متحد، از شیکاگوئیست ها تا میشل فوکوهاو البته از این آخری جناب توماس پیکتی،نشانی نیست. کرونا براستی چه پر صلابت، چه آرام ومتین، چه بی سر وصدا و با وقار به جنگ بشریت مقهور شده آمد و چرا که نه، بشری که در تجاوز به دامان طبیعت از هیچ حرص و ولع و آزی، از هیچ جنایتی کوتاهی نکرد الان باید تلفات اش را بشمارد. گویی طبیعت با قهرش با طوفان وسیل و زلزله اش از خود دفاع می کند شاید در این حقیقتی باشد ولی هر چه که هست، تروخشک را با هم می سوزاند.
در این میان که مردم شوکه شده در ماتم ازدست دادن هزاران هزار عزیز، در بهت و ناباوری فرو رفته، ناگهان رهبران و سیاستمداران رنگارنگ از سالاماندر گرفته تا کومودوهای سمی، در نمایشاتی رقت انگیز، خوشباورانه بر صفحات تلویزیونی ظاهر شده ودر وصف دولت خدمت گذار، مردم را دعوت به آرامش و تسلیم و پذیرش شرایط دیکته شده کرده، هم زمان به ترسیم آینده ای بسی سیاه تر از اینمی پردازند. با کمی تامل می بینیم که دگردیسی لحن قدرتمداران در عین حال نسبت به مردم، در حال تغییر است. در حقیقت پیامی که مخابره می کنند نفیری است مبتنیبر طلوع نوعی پس رفت به سوی بربریتی آشکار. “دلقک های سیستمی که قهرمانان واقعی اش” مدت هااست مرده اند با توهم و داعیه نجات جامعه از چنگال کرونا پشت میکروفون ها یاوه می سرایند واز جهانیان توقع دارند که در این توهم شریک شوند. ماکرون وترامپ، خامنه ای و جناب ژائیر بولسونارو یقینا از این دسته اند.
گفته می شود که تغییراتی اجتماعی و بنیادی در راه است و ما باید بپذیریم و به آن تن دهیم. گفته می شود که بیکاری های میلیونی در راه است فقر و گرسنگی و ناامنی در راه است و مردم باید آماده باشند یعنی باید فکری بحال خودشان بکنند. به طور کلی رابطه جهان سیاست و اقتصاد با سلامت عمومی در عصر نوین رابطه ای یک طرفه و تابعی از نیاز های بازار است. به همین دلیل می گویند برای مبارزه با بحران اقتصادی موجود باید از جیب مردم چند هزار میلیارد دلار به صاحبان کار و بانک ها برای نجات بازارِ کار پرداخت. در این میان صد البته که دادن صدقه به بخشی از مردم آسیب دیده را نیز فراموش نکرده اند و در دل مهلکه مذکور چه نیکو راه نجات را نیز نشان داده اند: بازگشت به کار و پذیرش ریسک ابتلا به بیماری، پذیرش دستمزد کمتر و شرایط کاری سخت تر و مواردی دیگر از این دست. “ایلان ماسک” نمونه بارز و موفق یک سرمایه دار مدرن امروزی است. او با یک گونی پر از ادعاهای حقوق بشری و محیط زیستی که با ژستی حق بجانب در میان انبوهی از ژورنالیست های نیکوسرشت و هیجان زده،مقامات کالیفرنیا را تهدید کرده چنانچه اجازه بازگشایی کارخانجات ماشین سازی اش را دریافت ننماید کارخانجاتش را به ایالت های دیگر منتقل می کند، سود طبق معمول همه جا حرف اول را می زند.
نکته تراژیک و نهفته در پیام های رهبران جهان سرمایه داری فارغ از مباحث اقتصادی و سود و زیان و نجات اقتصاد اما تعرض آشکاری است به حقوق فردی و اخلاقیات والای انسانی، به احترام به حق حیات انسان ها، به وظیفه مراقبت ویژه از بیماران و سالمندان و در اختیار قراردادن بهترین و بیشترین امکانات رفاهی برایشان. در ایتالیا و فرانسه و سوئد و قطعا جاهای دیگر گفتند که در صورت کمبود امکانات، مسئولین انتخاب می کنند که چه کسانی از میان بیماران زنده بمانند. پذیرش “زنده ماندن سالم ترین ها” البته دیر گاهی است که در مورد بیماران سرطانی به دلیل کم کردن هزینه ها به اجرا درآمده است، چه نمایش شنیعی!. در تماشاخانه جهان، این نظام، یک تناقض آشکار در برابر تمام اصل های بدیهی، پذیرفته شده و نیازهای اولیه یک زندگی و حق زیستن و حق حیات انسانی است. باید این ننگ نظام حاکم را به تصویرکشید و افشا کرد این توحش سرمایه که حتی حق حیات را نیز برمبنای سود و زیان در نظر می گیرد کافی است تا تنها همین یک قلم نشان دهد که بشریت راهی جز رهایی از چنگال این هیولای هزار سر ندارد.
در خلال ماه های گسترش اپیدمی، مردم اما با روحیه ای سرشار از امید و نیروی عظیم همبستگی، جلوه های زیبایی از همکاری، هم دردی و کمک به همدیگر را به نمایش گذاشتند و نشان دادند که مرعوب نشده و به حقه بازی های سیاست مداران تن نمی دهند. هم زمان مردم با جوک دانستن “مدیریت بحران” بیش از پیش به سترون بودن، بیگانه بودن و تعارض سرمایه داری به حق حیات انسانی در کلیه شئون اجتماعی واقف شده و در جدال با کرونا دریافتند که این نظام نه تنها تمایلی به نجات جان انسان ها ندارد بلکه از توان انجام آن نیز عاجز است. از همین رو دامنه اعتراصات به سیاست های دولت ها کم کم وسیع می شود اینکه ادامه این اعتراضات و عروج آن به سطحی عالیتر می تواند به نقد سیاسی- اجتماعی وضع موجود و به نقد سلبی بورژوازی در تنگنا افتاده ارتقا یابد.
اما یک نگرانی جدی از پلیسی شدن بیش از پیش جامعه در میان معترضین به چشم می خورد. گفته می شود به مدد قوانین دوران کرونا، دولت ها توانسته اند امکان سرکشی و جاسوسی در خصوصی ترین مسائل زندگی مردم را به دست آورند. قرنطینه های اجباری و قوانین نیمه جنگی، حمله به آزادی های فردی و جمعی، نصب ده ها هزار دوربین پرقدرت در بیشتر اماکن عمومی، نصب اپلیکیشن های اجباری بر روی تلفن های همراه که به اتاق خواب ها هم سرک می کشد، نمونه هایی از این دلنگرانی های واقعی مردم است. هنری کیسینجر وزیر امور خارجه سابق آمریکا و یکی از معروفترین استراتژیستین های سرمایه داری گفته است که “دنیای پسا کرونا با دنیای قبلش کاملا متفاوت خواهد بود”صرفنظر از هر تصویری که کیسینجر از دنیای پسا کرونایی داشته باشد یک چیز روشن است، دنیای پس از کرونا دیگر دنیای سور وساز سرمایه داری نخواهد بود.
کرونا مقصر اصلی نیست
با تعرض هارترین بخش های سرمایه داری به سطح معیشت مردم از اوایل دهه هشتاد میلادی که به دوران تاچریسم – ریگانیسم مشهور شد و تا به امروز نیز ادامه دارد سیستم بیمه، بهداشت و درمان، یکی از قربانیان اصلی غارت وچپاول قانونی دولت ها بود. اقتصادی کردن سیستم بهداشت و درمان، سپردن و فروختن بخش اعظم آن به بخش خصوصی و سر برآوردن قشری از رانت خواران که یا بسیاری از کرسی های پارلمانی و یا مسئولیت های بالای بنگاه های دولتی را نیز ازآنخود کرده بودند، در کنار بدتر شدن خدمات درمانی عمومی و بالا رفتن مرگ ومیر بخاطر نرسیدن به موقع به بیمارانبه بیمارستان ها و مراکز درمانی تنها گوشه کوچکی از عوارض این سیاست های اقتصادی در اروپای پیشرفته بود. در این اروپای واحد، بازنشستگان جزو فقیرترین و بی پشت وپناه ترین بخش طبقه کارگرند. دزدی از صندوق بازنشستگی فقط مختص به ایران نیست. از یونان و اسپانیا گرفته تا سوئد، این امری رایج در کوران بحران اقتصادی است. در بحران اقتصادی اوایل دهه نود در کشور سوئد، ناگهان بهره بانکی را به 500درصد رسانده و با “دیولیو” کردن یا ارزش گذاری مجدد واحد پولی این کشور صد ها هزار نفر خانه و مسکن اقساطی خود را از دست دادند. و البته تعدادی از” ما بهتران” یکشبه به کلوپ میلیاردرها پیوستند. هم زمان دولت سوسیال دمکرات سوئد با تعرض به صندوق بازنشستگی کارگران بیش از بیست میلیارد یورو برداشت کرد یعنی دزدید که هرگز آن را پس ندادند. فقر و زندگی زیر استاندارد سالمندان و باز نشستگان در واقع یکی از دلایل اصلی کشتار کرونا در میان آنان است. لذا این پدیده یعنی کشتارکرونایی سالمندان را باید فقط بر این متن توضیح داد، عوامل دیگر اموری ثانوی اند.
آنچه که عیان است عدم سود آوری سیستم درمانی برای سرمایه داری است که کرونا را به جان مردم انداخته است. در بخش نظامی و تولید تسلیحات، سالانه بیش از سه هزار میلیارد دلار از دارائی های جامعه صرف می شود. تنها با صرف چند در صد از این حجم پولی می شود بسیاری از بیماری ها را ریشه کن نمود. اما مسئله این است که با این اتفاق، سودهای نجومی از قبل فروش دارو و تجهیزات پزشکی و غیره محو می شود. چیزی که با منافع سرمایه خوانایی ندارد. باید مردم مریض شوند و عده ای نابود شوند تا چرخ سرمایه در این بخش بچرخد. باید اپیدمی پشت سر اپیدمی بیاید و با پاندمی برود.
پدیده کرونا همانند ایدز و سارس و مرس و دیگر بیماری ها، در خود موجد هیچ بحرانی نیستند. همچنانکه سیل و دیگر بلایای طبیعی بخودی خود نمی توانند عامل بحران باشند. این اساسا بحران سیستم سرمایه داری است که بنوبه خود بحران می آفریند. علم و تکنولوژی فوق پیشرفته امروزی اگر در خدمت پاسخ به نیازهای واقعی بشر قرار می گرفت امروز ما شاهد این وضعیت نمی بودیم. برای چیرگی بر بیماری ها و بلایای طبیعی به اندازه بیش از کافی امکانات مادی، علمی و تکنولوژیکی وجود دارد تا از بروز هر فاجعه ای در امان بمانیم. این امر تنها زمانی می تواند تحقق پیدا کند که خلع ید و سلب مالکیت خصوصی بر وسایل تولید اجتماعی از دست سرمایه داران و گرفتن قدرت سیاسی به دست نود ونه درصدی های جامعه و در راس آن طبقه کارگر میسر شده باشد. برقراری سوسیالیسم آنگاه طبیعی ترین ، فوری ترین و کوتاه ترین راه برای رسیدن به جامعه ای عاری از بربریت سرمایه داری با هزاران عارضه معمول اش خواهد بود، ساختن بهشتی آباد و آزاد برای همه انسانها بر روی همین زمین خاکی دیگر نه امری ایده آل که ضرورتی عینی و انسانی است.

انترناسیونال 868

اینرا هم بخوانید

از سپاه چه خبر؟

رادیو فردا به یک فایل صوتی حدود ۵۰ دقیقه‌ای دست یافته است که بخش اعظم …