بمناسبت بیست و ششمين سال تشكيل حزب كمونيست كارگرى ايران

روز ۱۱ شهريور سال ۱۳۶۲، هنگاميكه همراه يك گردان از پيشمرگان كومه له از منطقه اى در اطراف نقده و پيرانشهر بطرف مناطق شمالى تر كردستان در حركت بودم، اعلام يك خبر از راديو صداى انقلاب ايران اشك شوق از چشمانم سرازير كرد؛ خبر تشكيل حزب كمونيست ايران. خبرى كه براى شنيدن آن بسيارى از كمونيست هاى هم نسل من بى وقفه تلاش كرده بودند. هنگام اعلام اين خبر، من تازه وارد ۲۸ امين سال زندگى ام شده بودم.
جوانان هم نسل من علیه تبعیضات، نابرابری ها، بیعدالتیها و عدم وجود آزادیهای سیاسی و علیه حکومت وقت مبارزه کرده بودند و در این راه از جان و دل مایه گذاشته بودند. تعداد زیادی از این مبارزین بوسیله ساواک، پلیس مخفی حکومت شاه، بازداشت، شکنجه و زندانی و تعدادى هم اعدام شده بودند. جوانان همنسل من، همراه و گام به گام با دیگر اقشار ستمدیده جامعه، در انقلاب علیه حکومت شاه فعالانه شرکت کردند. ما ضرورت يك حزب سياسى كمونسيت را با گوشت و پوست احساس ميكرديم ولى هنوز آن كمونيستهاى روشن بين و با جراتى كه تشكيل چنين حزبى را در دستور روز خود قرار دهند و به آن اقدام كنند را در صفوف خود نداشتيم. انقلابيون هم نسل من، براى متحد كردن مبارزاتشان، در گروه ها و سازمانهاى كوناگونى گرد آمده بودند. ولى بطور كلى همه متوجه اين بودند كه اينگونه گرد آمدن و متشكل شدن در اينگونه سازمانها، هر چند زياد و هر چند بزرگ، هنوز كار ساز نيست. ضرورت تشكيل يك حزب كمونيست دانش و باور عمومى در ميان تقريبا همه اعضا اين گروه ها و سازمانها بود. ولى تصوير از كم و كيف چنين حزبى هنوز يك دانش گسترده در ميان اين اكتيويستها نبود. نا روشنى ها و سردرگمى هاى زيادى در مورد چگونگى تشكيل يك حزب كمونيست وجود داشت. برخى فكر ميكردند كه اگر سازمانهاى موجود بزرگتر بشوند ميتوانند نقش يك حزب كموننيست را بازى كنند. بعضى ها فكر ميكردند كه اگر اين سازمانها، كه در مورد خيلى از مسائل آن دوره مواضع متفاوتى هم داشتند، به هم ”بپيوندند‟ ميتوانند خود را يك حزب بنامند.
ما انقلاب کردیم ولی بدون ابزار لازم برای رهبری و به پیروزی رساندن آن. بدون وجود یک حزب کمونیست روشن بین، دارای یک برنامه روشن. حزبی که تامین فوری آزادیهای بی قید و شرط سیاسی، تامین مسکن و بهداشت مناسب برای همه، برقراری آموزش و تحصیل مجانی برای همه و در تمام سطوح، بر پرچمش حك شده باشد. و در غیاب چنین حزبی بود که انقلاب عظیم نسل من به راه دیگری کشیده شد. برای انقلاب بی رهبر، رهبر تراشیده شد، ارتجاع اسلامی از گور بیرون کشیده شد. خمینی، رهبر این ارتجاع، از تبعیدگاه اش در نجف به پاریس آورده شد و زیر نور افکن های بنگاههای خبری دولت های قدرتمند بورژوازی جهان و خبرگزاری های نان بنرخ روز خوری چون بی بی سی به عنوان ”رهبر انقلاب اسلامى ايران‟ آموزش داده شد تا انقلابى را كه حرکتى براى آزادى و عدالت و حرمت انسانى بود، بشكست بكشاند. طى يك مهندسى اجتماعى، جريان اسلامى به كمك نيروهايى كه تا قبل از آن زير بغل رژيم شاه را گرفته بودند به جلوى صحنه انقلاب ۵۷ كشيده شد و يك حكومت اسلامى در آن جامعه شكل گرفت.
حكومت تازه بقدرت رسيده اسلامى حملات خود را براى بشكست كشاندن كامل انقلاب از حمله به ضعيفترين حلقه ها شروع كرد. مزدوران و لمپن هاى اسلامى، با سردادن شعار هائى چون ”مرگ بر آمريكا و مرگ بر امپرياليسم‟ و با در دست داشتن قمه و چاقو و زنجير، به صفوف هزاران نفره زنانى كه در ۸ مارس در خيابانهاى تهران شعار ميدادند ”ما انقلاب نكرديم تا به عقب برگرديم‟، بطور وحشيانه حمله كردند. به صفوف كارگران بيكار، كه خواهان كار يا بيمه بيكارى بودند، خون پاشيدند. رهبر اين حكومت اعلام كرد كه ”اقتصاد زيربناى خر است.‟ كمونيست ها در كارخانه ها و دانشگاه ها مورد حجوم وحشيانه قرار گرفته و تعداد زيادى از آنها بازداشت و شكنجه و اعدام شدند. ولى مردمى كه عليه رژيم سلطنتى قيام كرده بودند براحتى نميخواستند به خانه هايشان برگردند. آنها خواهان تحقق خواستهايشان بودند. در مخالفت با دستورات و قوانين حكومت تازه بقدرت رسيده اسلامى، تجمعات اعتراضى زيادى در محلات كار و در خيابانها و دانشگاه ها ادامه پيدا كرد. ولى اين تظاهراتها و اعتراضات پراكنده و جدا از هم بودند و عوامل رژيم ميتوانستند براحتى آنها را سركوب كنند. لزوم وجود يك حزب كمونيست كه بتواند اين اعتراضات را به هم وصل كند و هدايت كند عميقا احساس ميشد. در چنين شرايطى در بين چپها و كمونيستها نظرات مختلفى در مورد ماهيت رژيم تازه بقدت رسيده شكل گرفت. در خيلى از سازمانهاى چپ انشعاباتى ايجاد شد. برخى از چپها به ته خواستهايشان، كه همانا رفتن حكومت شاه بود، رسيده بودند و برخى فريب شعارهاى ضد امپرياليستى رژيم اسلامى را خورده و از آن حمايت ميكردند و برخى نيز سرگيچه گرفته بودند. در چنين شرايطى بحثها و نطراتى كه از طرف يك سازمان نسبتا كوچك مطرح ميشد افق تازه اى از مبارزه كمونيستى را در بين چپها شكل ميداد. اين سازمان، كه اولين بيانيه اش را با عنوان ”انقلاب ايران و نقش پرولتاريا‟ در آذر ماه سال ۱۳۵۷ و با امضاى منصور حكمت و حميد تقوايى منتشر كرده بود، با نشر مقالات متعددى چون ”اسطوره بورژوازى ملى و مترقى‟، ”جبهه هاى اصلى نبرد طبقاتى در شرايط کنونى‟، ”جنگ، تئورى و تئورى جنگ‟، ”سه منبع و سه جزء سوسياليسم خلقى ايران‟ ديد سياسى متفاوتى را در بين كمونيستهاى هم نسل من رواج داده بود. معلوم بود كه نظريه پردازان و رهبران اين سازمان، كه ديگر كوچك نبود، كمونيستهايى هستند كه بطور جدى و با برنامه براى تشكيل يك حزب كمونيست در آن جامعه تلاش ميكنند.

من که از سن نوجوانی همیشه علیه نابرابری و خرافات جنگيده بودم، در دوران دانشجویی با افکار چپ و مارکسیستی آشنا شده بودم، در تظاهرات های دانشجویی شرکت کرده بودم، بوسیله پلیس “ضد شورش” بازداشت و بوسیله ساواک شکنجه و به حکم “دادگاه” زندانی شده بودم، در راه پیمایی های خیابانی علیه رژیم شاه در شهر های تبریز، ارومیه و سلماس شرکت کرده بودم، زمانیکه خمینی بعنوان رهبر انقلاب معرفی شد علیه خطر بقدرت رسیدن ارتجاع اسلامی اعلامیه نوشته بودم، خیلی جاها، درهمان تظاهراتهاى خيابانى عليه رژيم شاه، در مقابل رفتارهای خشن و جنایتکارانه اسلامیستها ایستاده بودم، در خلع سلاح پادگان تبریز و سازمندهی اعتراضات و تظاهراتهای خیابانی علیه حکومت تازه بقدرت رسیده اسلامی شرکت کرده بودم، در سازمندهی تظاهرات و راهپیمایی اولین اول می بعد از قیام در تبریز شرکت کرده و با اسلامیستهایی که با سد بستن در میدان ساعت قصد داشتند برنامه تدارک دیده شده بوسیله کارگران کمونیست را بر هم بزنند و صفوف کارگران را برای شنیدن سخنرانی عبدالکریم سروش بطرف دانشگاه “هدایت” کنند، درگیر شده بودم، و در همه اين دوره ها ضرورت وجود يك حزب كمونيست را احساس كرده بودم و منی كه برای تشکیل چنین حزبی تلاش کرده و وقت و انرژی گذاشته بودم، طبیعی بود که با شنیدن این خبر اشک شوق از چشمانم فرو ریزد. (من، تقریبا دو سال قبل از تشکیل حزب، بخاطر مشکلات امنیتی به صفوف پیشمرگان کومه له در کردستان پیوسته بودم.)
حزب کمونیست ایران، در طول ۹ سالی که عمدتا تحت هدایت نظریات و نوشته های منصور حکمت بود، تاریخچه درخشانی را پشت سر گذاشت. در سال ۷۰ در اين حزب انشعاب رخ داد و همان سال، تحت رهبرى منصور حكمت، حزب كمونيست كارگرى ايران تشكيل شد. در اطلاعيه اعلام موجوديت حزب كمونيست كارگرى ، كه بتاريخ ۹ آذر ۱۳۷۰ صادر شد، حزب كمونسيت كارگرى يك حزب انترناسيوناليستى معرفى شد و در ايران، مبارزه براى ” تبديل طبقه کارگر به يک نيروى ققدرتمنداجتماعى و سياسى، استقرار حکومت کارگرى و تحقق برنامه اقتصادى و سياسى سوسياليسم کارگرى‟ را در دستور گذاشت. با اعلام موجودیت حزب کمونیست کارگری تعداد زیادی از کمونیست هايی که تا آن زمان در صفوف حزب کمونیست ایران فعالیت كرده بودند به صفوف حزب کمونیست کارگری پیوستند.
اولین کنگره حزب كمونيست كارگرى در تير ماه سال ۱۳۷۳ برگزار شد. شرکت کنندگان در اين كنگره آدمهای جدیدی نبودند. آنها همانهایی بودند که انقلاب ۵۷ را تجربه کرده بودند، از نقاط ضعف و قدرت انقلاب عظیمی که به کجراه کشیده شد، درس ها آموخته و فعاليت حزبى را سالها تجربه كرده بودند. اما آنچه که تازه بود آن اوضاع و شرايط سیاسی و اقتصادی جهانی و آن اولویتهایی بود که این حزب در دستور کارش گذاشت و عرصه های نبردی که برای خود تعریف کرد. اين كنگره پيش نويس برنامه حزب را تصويب كرد. متن نهايى برنامه در پلنوم دوم كميته مركزى در آبان ماه همانسال بتصويب رسيد. اين برنامه بعدا به اسم یک دنیای بهتر و بشكل كتاب منتشر شد. حزب كمونيست كارگرى بسرعت رشد كرد و به یک حزب محبوب و با نفوذ در میان کارگران و مردم زحمتکش و به تنگ آمده از جهنم جمهوری اسلامی تبدیل شد. حزب کمونیست کارگری توانست کمونیسم را در عرصه سیاست در ایران نمایندگی کند. این حزب توانست صدای اعتراض کارگران و صدای اعتراض زنان ایران را در عرصه بینالمللی منعکس و نمایندگی کند و در متحد کردن و بهم پیوستن رهبران جنبش کارگری و فعالین سایر جنبشهای آزادیخواهانه و حق طلبانه نقش مهمی بازی کند.
با درگذشت منصور حکمت، در ۱۳ تير ماه ۱۳۸۱، جنبش كمونيسم كارگرى بزرگترین مغز متفکر خود را از دست داد و حزب کمونیست کارگری ضربه سختی را متحمل شد. بدنبال آن حزب دچار انشعاب شد. ولى، با وجود ضربه سنگینی که متوجه اش شده بود، حزب کمونیست کارگری توانست با سر و سامان دادن به نیروهای موجودش و بازسازی ارگانهایش به فعالیت های روتین خود ادامه دهد. این حزب در حال حاضر با برنامه های تلویزیونی ۲۴ ساعته تبلیغات قدرتمندی را در جهت افشای جنایت های جمهوری اسلامی و گسترش فرهنگ اجتماعی و سیاسی مدرن پیش میبرد. همچنین از طریق این برنامه های تلویزیونی و استفاده وسیع از مدیای اجتماعی، اين حزب نقش موثری در معرفی چهره ها و رهبران جنبش کارگری و سایر جنبشهای مترقی و آزادیخواهانه، هدایت سیاسی این جنبشها و متحد کردن فعالین و رهبران این جنبشها بازی میکند. کادرهای حزب کمونیست کارگری امروز در عرصه های مبارزاتی مختلف، در جنبش کارگری و سایر جنبشهای مترقی اجتماعی چهره های شناخته شده و قابل احترامی هستند. حزب کمونیست کارگری امروز به امید کارگران و دیگر اقشار مردم منزجر از جمهوری اسلامی تبدیل شده است
حزب کمونيست کارگرى ايران در اطلاعيه اعلام موجوديت اش كارگران کمونيست و مبارزان راه سوسياليسم کارگرى را به پيوستن به صفوف خود فراخوانده بود. اين حزب امروز همه كارگران و همه آزديخواهان و برابرى طلبان و همه آنهايى كه مخالف هر گونه تبعيض، نابرابرى و بى عدالتى در جامعه هستند را به پيوستن به صفوف خود فرا ميخواند. به اين حزب بپيونديد.

زنده باد حزب كمونيست كارگرى ايران!
مرگ بر جمهورى اسلامى!
زنده باد سوسياليسم!
۳۰ نوامبر ۲۰۱۷
۹ آذر ماه ۱۳۹۶

اینرا هم بخوانید

بحثى در رابطه با مقوله انقلاب و انقلاب جارى در ايران- جلیل جلیلی

مقدمه: بحثهاى زياد و نظرات گوناگونى در مورد انقلاب، بويزه انقلاب جارى در ايران، در …